حسبِ حال*
سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۸۶، ۰۸:۵۱ ق.ظ
یک روزی شبیه همین حالا بود. همین حالایی که هواش دارد کم کم بوی پاییز
می گیرد، بوی خوب می گیرد، بوی باران می گیرد. حرفهامان را بقچه کردیم
آمدیم توی ِ خالی ِ همین صفحه.
حالا چند سال تمام است که ما اینجاییم با حرف های نیم بندمان. اینجا هم
نشد بی واهمه بنویسیم ، بی هول و هراس این گزمه های بی لباس. بی ترس ِ صاحب
خانه که بیاید و اساسمان را بگذارد روی کولمان. هرچند خانه به دوشی رسم
مردم اینجاست.
حالا چندین سال تمام است که این قصه ی هر از گاه ماست. دوست دارم خلوت این
خانه را. باشد که برقرار باشد و این قلمِ کپک زده ی ما دوباره به راه شود.* سپاس از نازنین " دوست "اساسمان = اثاثمان
۸۶/۰۷/۱۰
اثاث ( همان اسباب خانه) است
بوس