واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

یادتون بمونه از این برهه از زندگی جان سالم بدر بردین اگر نذر کردین که سالم بمانیدنذرتان را به بیمارستانها بدهید برای خرید تجیزات پیشرفته پزشکی به پزشکان و پرستارانی بدهید که در این بحران از جان و دل مایه گذاشتنددیگر نذرتان را هدر امامزاده ها نکنید که به عینه دیدید در این بحران امامزاده ها بسته شد و هیچ آخوندی برای نجات کسی قدم به بیمارستانی نگذاشت که هیچ بلکم با فتوای قرنطینه نکردن شهری آلوده باعث انتشار آن به کل کشور شدندخود به چشم دیدین که تمام آخوندها در قصرهای محصور شده خویش قرنطینه شدند چون غم نان ندارند. غم شرمساری از زن و فرزند ندارند.نذرتان را به پدری بدهید که هنوز هم با تمام استرس و ترس برای خاطر لقمه نانی کنار خیابان تا پاسی از شب ملتماسانه ایستاده بود تا بلکم کسی به عنوان کارگری روز مزد بپذیردش!ولو برای کاری یک روزه  ( دیدم که می نویسم )یادم بماند اگر نذری کردم آن را به بیمارستانی اهدا کنم ! - هرچند ما ملتی خمار و خواب آلود و خواب زده ایم. ملتی فراموشکار و بی حافظه ... اما این بار یادمان بماند آنچه کیلویی هجده هزار بود و به خاطر تحریم خرید شد پنج هزار پس بعد بحران هم میتوان مدیریت کرد ... و به قول دوست خوبمان احسان .. انقدر نگویید که دلملن برای قبل این بحران تنگ شده .. مگر قبل این بحران چه دلخوشی زیبایی داشتیم که دلتنگ آن روزها باشیم.تحریم های نفس گیر - گرانی های کمر شکن  - کشتار - خطاهای انسانی و.. و.. و.. واقعا یادمان رفته ؟پی نوشت :نقل قول :پدری را دیدم در میان سطل زبانه دنبال تکه نانی میگشت . مکث کردم ! نتوانستم به او بگویم ... نتوانستم بگویم !!!و من نتوانستم بگویم وزیر جوان اعلام کرده است در خانه بمانید 100 گیگ اینترنت رایگان خواهد داد... ( نتوانستم بگویم )ته نوشت : و این یادم خواهد ماند که حجت الاسلاام چی چی اعلام فرمودند در مواجهه با بیماری اگر چنانچه یک تخت حاضر باشد ان یک تخت را به یک روحانی بدهند تا یک فرد عادی ( تا اینجا که هیچ روحانی ارجمندی (!) نه بیمار گشته نه خدای ناکرده جانی تسلیم فرموده ..مباد و مبود که پایه داران اسلام را گزندی نیایدد  ..مباددددد مبوددد
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۱۹
delaram **
دوستان قدیمی وبلاگ احتمالا یادشون بیاد که دلارام در پست های قدیمی در خصوص دید و بازدید عید سخت معترض بود و در صدد ایجاد کمپین نه به بازدید و مجدد دید و باز باز دید و از این جور چیزهاچند سالی گذشت تا موجودی نامریی و سخت موذی جای خالی کل امضا ها رو پر کرد . درسته که یک سالی از عمرمان را در آرامشی بسر میبریم از این در کوفتن های مدام و مدام که پیشتر به خاطر بزرگ خاندان بودن پدرم و مورد احترام بودنش در میان دوستان و همسایه ها بود..حال امسال نه پدری هست که فردی از افراد خانواده موظف به دیدنش باشد یا دوستی عزیزی خود را مکلف بداند که راه منزل مان را بپوید ...شاید این مورد را به پند و اندرز دوستان اهل دل و دین توانست پذیرفت و باور کرد که آری مقوله مرگ حق است و پدر در آرامشی عمیق ...اما این موجود نامریی سخت موذی چنان قدرتی را داشت که حتی خانه خداا را هم خالی از سکنه نمود .. مهمانان عید که جای خود  دارد . را نه میتوان هضم کرد و نه درک !در هاله ای از ابهام و مه به شکلی عجیب در گذریم.یاد یک سری فیلم های هالیودی می افتی ..و... بگذریم که حالی برای نوشتن نیست و همین چند سطر بدون هیچ بازخوانی و ویرایش و هر چیز دیگری پست خواهد شد..امید که این روزهای سخت پر اضطراب به نیکی سپری شود .. برای همه همه همه ....
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۵۰
delaram **
امروز چهارم اسفند ماه 1398 روزی خاصی برای من محسوب میشه چرایی این خاص بودن مهم نیست . مهم یادداشتی هیت که فعلا میخواهم بماند تا بعد در موردش قلمی بفرسایم ..فعلا تا همین حد بدونید کافیه دوستاناین روزها سخت درگیر و تلاش و دوندگی ام... بر میگردم..ها تولد هم برام گرفتن کادو هم دریافت کردم تصاویر در آرشیو هستن رونمایی خواهد شد به وقتی نیک و سعد
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۰۸:۵۶
delaram **