واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

۳۱ مطلب با موضوع «واگویه های دلارام» ثبت شده است

با تردید ، بی تردید تلاش میکنم از حصار حسرت رفتن گذر کنم حقیقتا ما انسانها موجودات عجیب الخلقه ای هستیم که بیشتر عمرمان را در بلاتکلیفی ها ، بلاتصمیم گیری ها بین زمین و آسمان گیر افتادن ها ، میان آب و آتش دست و پا زدن ها و در شک و تردید بودن در برزخ اعتماد و عدم اعتماد گیر کردن گذرانده ایمپای شجاعت و اراده و قاطعیت مصمم بودنمان هماره در گل تردید فرو مانده !لابلای بودن و نبودن ! رفتن و ماندن !  باشد و نباشد جهنمی همیشه برافروخته پا برجاست برای من که چنین است .. برای تو نمیدانم !
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۳۸
delaram **
این روزها فرصت کمی رو ذخیره دارم برای اومدن به وبلاگ . کلاسهای مینا کاری و سوخت نگاری داره شروع میشه ومن فکر میکنم هنر جو های خوبی داشته باشم. که بتونم ارتباط دوستانه ای باهاشون داشته باشم. اما چیزی ذهن من رو درگیر میکنه  اونم یک سری خصیصه های منحصر به فرد و شاید نه چندان دلنشین من باشه .. اول اینکه هیچوقت فکر نمیکردم روزی مطلبی رو به شکل گروهی توضیح و آموزش بدم ! چرا ؟ خب میشه گفت آدم پیچیده ای هستم با گویش و سبک گفتاری که خودم درکش کرده ام!! که به قول همسر باید یک مترجم مخصوص دلارامی روی افرادی که باهاش مراوده دارند نصب بشه نه تنها ایشون که خیلی ها عقیده بر این دارند من دلارام ممکنه بخندم ولی این خنده اگر حاکی از شادی نباشه بی شک به سونامی عظیمی تبدیل خواهد شد . و یا شاید به گریه ای مبدل شود چون اشک خرگوش طفل مرده !نگاه . سکوت و..... که همه شبیه به هم ولی با معانی  بسیار متفاوتی که اگر درست ترجمه نشوند ( فاتحه - آدم خوبی بود )کلا برای بیان هر چیزی هیچوقت از ساده ترین واژه استفاده نکرده ام. نه اینکه نخواهم .. نــــــــــــــــه! بلد نبوده ام. باور کن مشکل نابلدی هست و بس ! خب این مهمترین و اساسی ترین دلیل کلی من بود که هیچوقت نمیتوانستم مطلبی رو درست آموزش بدم . و با آدمیان به شکلی طولانی ارتباط بگیرم ! خسته ام میکنند .البته از حسابداری باید فاکتور بگیرم. چون یک سال این آموزش رو عهده دار بوده ام و بسیار هم عالی انجامش دادم. ولی خب طبعا برای توضیح چرایی و چگونگی یک هنر هم باید کلی تمرین کنم و انرژی صرف بشه تا بتوانم در ساده ترین شکل ممکن داده های خودم رو انتقال بدم.. که هم خدا راضی باشه و هم بنده خدا !خب امیدوارم با یک رابطه دوستانه و فضای گرم بتونم از عهده این موضوع بر بیام.و اما این رابطه دوستانه هم حکایت خاص خودش رو خواهد داشت .. کسی که در فضای آموزش و دایره دوستان واقع شوند باید مرزی بسیار باریک رو داشته باشند و بی شک عبور از این مرز بی بخشش خواهد بود .یا اصلا اگر امروز با هنر جوی خودم صمیمی برخورد داشتم قطعا نباید انتظار جچنین برخوردی رو در فردا هم داشته باشد...خلاصه ما یک آدم فصلی و ساعتی هستیم که خودمان هم نمیدانیم دقیقا چه مرگمان میشود..ولی خب خدای را هزار بار شکر آدم مسئولیت پذیر و با وجدانی ام ( سعی کردم با وجدان باشم ) داشته ها رو باید بسیار سخاوتمندانه انتقال داد .. آموخت و از آموزش لذت وافر برد ...پاورقی : خاطره نوشت من : آقای راننده من آدرس رو بدم راهنمایی کنم اگر ممکنه ! راننده آژانس : بله حتما خانم محترمدو ساعت بعد - بعد از رسیدن به مقصدراننده آزانس با نگاهی بس متعجب و شاید هم حیران : میدونید من اگر خودم این مسیر رو می اومدم نیم ساعته رسیده بودم ؟! باور کنید لحظه ای شک کردم احساس کردم شهر دیگری هستم و خبر ندارم !!!*** برادرم بعد از شنیدن ماجرا : دلارم عزیزم من اگر آدرس منزلم رو از شما بخواهم بدون هیچ شبه و شکی خانه ام را گم میکنم یا سر از شهر دیگری در می آورم...یادم هم بماند یک بار کسی را راهنمایی کردم که دو سه باری دور یک میدان را دور زده آخر سر سر جای اولش مانده بود که اگر نیروی کمکی به دادش نمیرسید بی شک دو روزی را کماکان به طواف مشغول میشد ..نتیجه :خدایا خداوندا خودت به داد این هنر جو های زبان بسته برسه ! آمین یا رب العالمین
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۸ ، ۱۹:۲۴
delaram **
ترجمه ای از یک شعر:هیولاهای موحش بی شماری هستند !زلزله ای سهمگین - سیل - اتشفشان و طوفانی دریایی همین طور جنگ ها و زره پوش هایی که مزارع و آبادانی را میران می سازندولی هیچکدام همچون موحش تر از هیولای فقر نیست که در فقر حوادث جاری ست ...----------اما  از زبان دلارام !در این شهری که همیشه شهر من بوده در این وطنی که در آغوشش به دنیا آمدم. در ازدحام سرد آدمهایی که مدام می دوند سُر میخورم به جلو و گاه پرتاب میشوم به عقباین شتاب های رو به جلو و سمت عقب مدام و مدام در زندگی من تزریق میشود . مدام سرم در گُر گیجه های آدمیانی که حتی نمیشناسمشانقل میخورد. و شب و روزهای م موج میشوند. من خسته ام. دلم یک جورایی برای خودم تنگ میشود. و کاری با آدمیان ندارم.اصلا کاری با کسی ندارم.اما برایم سوال شده چرا آدمها مدام نخ زندگی همدیگر را به این سو آن سو میکشند؟. روح آدمی کش می آیید از حسد دیگران. کدر میشود از ناپاکی روح های مکدر از زندگی. و گنگ میشود از چیستی ذهن های پر پیچ و تنگ تنگ نظران.. هوار دارم .. هوار ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۸ ، ۲۰:۰۰
delaram **
گاهی باید دروغ را راست پنداشت و گاهی راست را دروغ ! بی فریب خوردن ،زندگی سخت است... "فروغ فرخزاد "‬خیلی کار دارم. کارهای نیمه تمام هم ایضا ..از کلاسهایی که باید شروع کنم و در موردش جزوه تهیه کنم تا سفالهایی که لعاب خوردن و کنج کمدم جا خوش کردن.یک میز نیمه کاره هم .. اوووو از نیمه کاره ها بگم که خب باید تا صبح لیست تهیه کنم. اما خب من آدم نیمه کاره نیستم.. راههای نیمه تمام و دویتی های نصفه نیمه و... بگذریم.دیر و زود داره کارهای من. سوت و سوزی دیده نشدن تا حال .فقط فردا باید دوباره این لبخندک قشنگ رو روی صورتم بنشانم  و خودم را مرتب کنیم که بیاییم به صدای بلند به اهالی زمستان بگویملبخند بزنید جانم. دنیا آن قدر ها هم بد نیست..**هرچند از درون چیزی مدام ترک میخورد و من دیگر از این همه قوی بودن خسته شده ام !
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۸ ، ۱۹:۴۳
delaram **
جلوی کامپیوترم نشسته ام و از سر دلتنگی هایی که گاه بی مقدمه هجوم می اورند ساز استاد رو گوش دادممثل همیشه ابو عطا . دستگاه خاص من !دلنشین . عمیق . آرام و چه روح نواز توی دنیای بیکران مجازی سرچ میزنم تا نوایی دیگر و نایی دوباره گوش دهم که میرسم به قمصریخب .. چند ثانیه بیشتر توقف نمیکنم .میبندمشمیدانی ؟ ساز همان است . نت هم همان .. قواعد هم بی شک همان خواهد بود آن کار نابلدی هست که ناکوک شنیده میشود.دوستت دارم هم همین است . مشتقاتش همین دو کلمه است . فقط باید کسی باشد که ان را درست بنوازد ! که خوب شنیده شودکه مفهومش درست انتقال یابد .همین !
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۸ ، ۱۹:۲۸
delaram **
دکارت جمله معروفی داره : چی میگه ؟ میگه اگر طالب حقیقت محض هستی، باید دست کم یک بار در زندگی به همه چیز شک کنی...موندم این مای بی صاحاب مملکت خراب که هر روز خدا داریم به هویت و بود و نبود خودمان هم شک میکنیم اصلا چیزی دیگر باقی مانده ؟یا نکند حقیقت محض همان کراهت چندش آور خصلت آدمیان هست که باور کنیم ادمیزاد آنگونه که گفته میشود نرم خو ومهربان هم نیست و مقدار زیادی تندی و پرخاشگری و میل به تجاوز به حریم افراد و زیاده طلبی در نهادش بافته شده . و اینگونه نیست که تنها برای دفاع از خود سلاح بکشند.اقای دکارت عزیز گاهی حقیقت برای افراد آن اندازه ای که نیاز دارند کافی نیست ..عده ای برای اینکه ایمانشان را و یا شاید قدرتشان را از دست ندهند دروغ  هم می بافند !به قول فروغ آنقدر مرده ایم که دیگر چیزی جز مرگ مارا اثبات نمیکند !
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۸ ، ۲۳:۰۹
delaram **
عمرو (سعید نیک‌ پور) : مسلمانی ما سه نسل است و از او هیچ .  زید (عزت الله انتظامی) : آری ، اما من از اسلام او بوی تازگی می‌شنوم و از مسلمانی تو تنها بوی غرور جاهلی می‌آید . عمرو : ما شصت ساله مسلمانیم . زید : این چه تفاخری است که به ایمان خویش می‌کنی ؟ که تو اگر مسلمانی از پدر داری ، او این گنج به رنج خویش یافته است .
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۳:۱۲
delaram **
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۱:۰۱
delaram **
به دلیل قلت زمان ، انجام یک سری کارهای جانبی و کمبود جا به صرافت افتادم یک سری از کارهای چرم رو که از برش تا دوخت دستی و سنتی هستند رو  باقیمت آف خوردهبه شکل منصفانه  به فروش برسانم ...و یک توضیح مختصر اینکه با چندی از دوستان قصد داشتیم کارها رو با اسم ثبت شده nell چرم به فروش برسانیم که با عنایات دولت فخیمه و به دلیل گران شدن عجیب قیمت چرم و یراق آلات دست نگه داشتیم ..پانوشت:به زودی با کد بندی و اطلاعات لازمه همین جا و در کانال ، کارها رو عرضه خواهم نمود کد M-12هورس شتری نوع سنتی - مجلسیطبله چوبی - چوب آزادطبله سنتی اپوکسی لاجوردی شده تلفیق چرم - چوب - اپوکسی ___________________________________________________________ چرم سیاه مشق بزی چرم گاوی طرح کرو کودیلی برای قاب عینک _____________________________________________________چرم شتری  ( ابعاد دقیق رو بعد از اندازی گیری قید خواهم نمود )  - پاسخ دوستی گمنام
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۰۵
delaram **
از تمامی دوستان و عزیزانی که سفارشاتی دارده اند در زمینه های  گوناگون و حیطه فعالیت هایی که بدانها مشغولم  .. بی اندازه ممنونم که صبورند که به استاد گفتم من زمانی بیشتر از بیست و چهار ساعت لازم دارم برای کارهایم..جایی که مردم ساعت دوازده شب میخوابند و شش صبح روز دیگر آغاز میکنند من شش صبح خوابیده و دوازده ظهر بر میخیزم...پی نوشت :مخلص کلام از دوستان بسیار عزیزم که صبورانه مهربانند بی اندازه ممنومم ... و سفارش یک دوست ... البته البته ... و البته باید که کوره رود، پخته شود بلکه  که پسندیده شود .. (لعاب خام مثل حرف نسنجیده است زیاد دلچسب نیست پخته که میشود چشم نواز که سهل است دلنواز است و مفرح )_ مینا کاری سفال -  در اتیه نزدیک کارهای بعد از پخت را هم خواهم گذاشت ..
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۱۶:۴۲
delaram **
و اما تلفیق چوب و اپوکسی ...کاری که بسیار دوست داشتم انجامش بدم...و چقدر زیباست برای کاری که علاقمند هستی انرزی داشته باشی حس رضایتمندی به دنبال داره ...و اینگونه شد که میز قهوه خوری ام آماده گردید ... لاکن برای صندلی ایده ای عالی به ذهن دارم... در آینده ای نه چندان دور رونمایی خواهد شد ..جا داره از استاد گرانقدری که نکات لازم رو برایم توضیح داد قدر دانی کنم ..1- جناب مدیر سایت متاسفم برای مدیریت شما که بعد از ارسال چندین نامه جهت رفع ایراد تصویر گذاری در میهن بلاگ هنوز اقدامی نکردین..اقلا از سابقه طولانی من کاربر کمی شرم میکردین اقا ...  2- همسایه گرانقدر و عزیز .. فرمایشات و سفارشات رو خوندم به روی دو دیده ... فقط جهت تنظیم الگو های اولیه کمی زمان نیاز دارم... برای انجام کاری که که تا اینجا انجامش نداده ام باید که اندازه های اولیه را ماکت سازی کنم تا خدای نکرده شرمنده حضور نباشم..ممنونم از صبوری همیشگی شما ...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۰
delaram **
دلائل کم رنگ بودن این روزها . با رسم نگاره ... سفارش های دل انگیز....!تصحیح : نقل قولی سربسته از یک دوست :سلام جسارتا جهت فروشن یا صرف ارائه ذوق و سلیقه هنری البته تنوع رنگ و طرح بی بدیل در نوع خودپاسخ : سفارش پذیرفته میشود . ممنون بابت کامنت
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۷ ، ۱۹:۴۷
delaram **
در این روزهای دلگیر هیچ چیزی جز هنر نمیتواند آرامت کند ... و هنر خود شراب است ...سوخت نگاری روی چوب ! توضیح :سوخت نگاری به سوزاندن چوب توسط هویه یا مفتول برای ایجاد طرح، نقوش و چهره و هر طرح دیگر گفته میشود.  " هنر اگر چه نان نمیشود .... اما شراب زندگیست "                                                              ژان پل سارتر
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۰
delaram **
هیچ خبر دارید که استعدادها نیز گاهی در کلنجار با زمان به تاراج میروند... این نکته  آن لحظه ای متبلور شد که دریافتم زمانی سخنور خوبی بودم اکنون.... انبوه واژه ها فقط میپیچند در ذهنم یارای برآمدنشان نیستازین دهان ... ازین وجود ... طغیانگر ...مسکوت ، آه .... چه تناقضی...و در عادی ترین حالت ممکن سرگشته ترین و گیج ترین انسان پیرامون که میشناسمش خودم هستم ! ممکن است نقاب قدرت بر چهره بگذارم اما چشمان دقیق برای خودم باشند ... هیچ دوست نداشته ام که با خیال آن هم نپخته و خام زندگی بگذرانم . و همیشه با صلابت خاصی برای پیشبرد افکارگاه جاه طلبانه ای قدرتمندانه حمله کرده ام اما به این نتیجع رسیدم که برای شروع روز بعد گاهی همین خیال ها نیز لازمندبا وجودی که از دروغ سخت بیزارم اما گاهی خود نیز بدان پناه برده ام در صورتی که لبه تیز برنده اش همیشه به سمت خودم بوده است ...گاهی تصمیم میگیری تمام قد روبروی یک تلخ واقعی روبرو باشی آنقدر نبرد کنی که یا از پا بیوفتی یا راهی برای صعود ، سکویی برای پرش و خیزشی بزرگ برای جهشی عظیم برداری ...صراحت گزنده است اما بیشتر اوقات کارایی داشته . اقلا برای من اینطور بوده . هرچند ادم تلخی بوده ام در طول عمرم .هرگز گزینه نبوده ام و گاه کلمه ای سخت در وجودم ریشه میدواند و یک آن می ایستم . و عقب گردی غیر قابل باور میزنم . این وحشتاک ترین بعد اخلاقی من است که میتوانم با ان روبرو باشم . و در کل بروز کردن واگویه هایم ، بروز کردن صفات دیگر باعث میشوند گذر زمان رو ملموس تر حس کنم که مصمم باشم برای تلنگر به خویش که هی تو ..... بلند شو ! هر تصویری که میبینم برایم دنیایی نانوشته است با احساس های نهفته در آن ... و مدام در حال یاد گیری و تکاپو هستم اما سخت آشفته !پی نوشت :صدای زوزه ای  به گوش میرسد . نه دور است نه نزدیک ... ساعت را نگاه میکنم یازده و ( ادامه دارد )پی نوشت : و دو سال پیش درست در چنین روزی .... ( ای حال نا آرام ....)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۵:۴۴
delaram **
داشتم به خیلی از ادمهایی که آمدند و رفتند فکر می کردم. به دوستانم که هستند  و یا نیستند آنهایی که رفتند پی زندگی و دیگر نمیدانم کجای این کره خاکی زندگی میکنند .. آنهایی که به هر عناوین باهاشان چالش داشته ام یا لفظی و کلامی یا به شکلی درنده تر .. نمیدانمولی یک سری نوشته ها را که میخوانم یا یک سری تبادلاتی که قاب شده اند در آرشیو زندگی ام که بعدها به آنها به دیده اشتباه شخصی بنگرم یا انتقام گفتاری یا حفظ حریم و....و...و.... ولی نکته بسیار جالب و قابل تاملی در این میان وجود داره اینکه در اکثر مواقع مسائل شخصی و خصوصی باعت نا امیدی افراد نبوده بلکه رفتارها بازتاب استیصال در محیطی هست که از در و دیوارش زوال و تباهی سرازیر است .در میان ویرانه ها فقط و فقط میتوان مویه کرد و بس ! در این مواقع نوشته هایی شکل می گیرد که تحلیل قدرت و توان در آنها آشکار است..نوشته هایی شبیه جنجال های سرسام آور یا شبیه هیاهویی هذیانی.. این نوشته ها حتی فرصت تعبیر شدن نخواهند یافت و یا اگر حتی چنین فرصتی دست بدهد مثل نورافکنی خواهد بود که بر روی دیوار های آوار شده و کاخ های آرزو های خراب گردیده و تیر های به خطا رفته و یا قلب های متلاشی شده ، بالا و پایین خواهد رفت..پی نوشت : همدردی شریف ترین حس انسانی ست ته نوشت : هرکسی تقویم مخصوص خود را دارد ...***می رویم اگر ملول شدی از نشست ما ،  اصن برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را حضرت شیخ فرمود ها . ما کاره ای نیستیم !
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۷ ، ۱۴:۴۲
delaram **
عرض خاصی نیست جز اینکه مهر هم تمام شد ...  مواظب مهر درونمان باشیم و بس !بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را در بهاران عندلیب و در خزان پروانه باش.. ( صائب تبریزی)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۷ ، ۲۱:۱۳
delaram **
اول اینکه بفرمایید صبحانه . دم در خوبیت نداره .. دوم اینکه آقایون محترمی که به اجبار در راهپیمایی شرکت خواهید کرد ( بعد دو هفته ) شعار منتخب امسال می بخور ، منبر بسوزان ، مردم آزاری مکن از امروز به مدت دو هفته صبح و عصر تکرار بفرمایید تا ملکه ذهن همایونی شود . نروید آنجا بگویید دلارام چه گفـــــته بـــــود ؟؟؟و اما سوم اخیرا تصمیماتی گرفته ام که دوستان گرام رو سر پا و بلاتکلیف نگه ندارم .حتی اونهایی که پاسپورت جعلی دارند و در میزنند.اهم .. تصمیم گرفتم هرکسی که فالوو کرد اکسپت کنم و خلاص ! والا... اما مهمتر این که یک سری کارهای در دست دارم اگر از کوره به سلامت برگشتند و درست درمون لعاب خوردند که بی شک چشم نواز دوستان خواهد شد !
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۷ ، ۱۲:۰۷
delaram **
اینم از میز تلفن که تقریبا میشه گفت شصت درصدش تمام شد .... بتونم تا یک هفته پرداخت و سنباده رو تکمیل کرده پایه هاش هم نصب کنم و خلاص ! مراحل ....
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۲۶
delaram **
آری اینگونه است جانا                          چو دَر یابند ، دُر یابند ! ..... طراحی و رنگ آمیزی نوعی سیستم دفاعی برای من ، در روزهای دلگیر بوده و هست...
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۳
delaram **
خب وقتی تو یک روز اردی بهشتی ولی دلگیر بی حوصلگی تصمیم میگرهناک اوتمان کند ، ما هم با یک کار دست و شمع سازی میتونیم ضربه فنی اش کنیم ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۴۷
delaram **
ضرب المثل معروفی هست که میگه  کسایی که در برنامه بفرمایید شام شرکت میکنند به قطع و یقین  دست پخت هیچ کد بانوی آذری را نخورده اند ... آره آقا جون اینجوریاست ... البته یک توضیح :هیچوقت از اونهایی که فرت و فرت عکس از سفره های رنگین توی استوری اینستا یا دیگر صفحات مجازی و غیر واقعی شان گذاشتن خوشم نیامده ... مگر آنهایی که هدف آموزش داشته اند و انتقال  ایده های زیبا برای هنر خانه..چنین بود که پارسال عکسی بسیار متفاوت و شاید مضحک در اعتراض به زیاده روی از چنین رفتارهایی گذاشتم که در آینده نزدیکبه سمع و بصر دوستان گرام خواهد رسید .لذا این جلافت رو صرفا به خاطر عزیزی پست نمودیم که معترض بودند به جای هنر و وبلاگ و سایر چرندیات به زندگی بچسبمعارض به محضر شریف ایشون هستم دلارام اگر ده انگشت دارد از هر انگشت دو هنر به تجلی ست ...همین !  *** این پست کد گذاری خواهد شد ! - گفتم در جریان باشید ...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۴۶
delaram **
همیشه همینطور بوده . به پایان هر چیزی که میرسیم بی رمق میشویم و پای رفتن لنگ میشود انگار . ته پایانی سال . پایان ترم . پایان زندگی و...و...و...همیشه در بازگشت مجدد هیچ چیزی عوض نمیشود . من باشم یا نباشم این زندگی جاریست و خورشید همیشگی . هفته ها هم ایضا .تقویم یک قرار داد تاریخی هست برای نظم بخشیدن و بس آن هم برای آدمیان که زندگی محدود و فنا پذیری دارند فی الواقع جایی که پایان هست یک نقطه شروع  نام میگیرد .مثل پایان سال . پاین ماه یا اتمام هفته ! خب نود شش هم تمام شد و نود هفت اوج گرفت آن هم با حول حالنا . چه شد ؟ تکرار مکرر یک زندگی بی ثمر ... فقط به نقطه هایی از زندگی میرسیم که دلمان خوش میشود انگار . بهبود بیماری  . افزونی رزقی ..، استجابت دعایی، همان دعایی که مادر سر سجاده میکند و تو حواست هم نیست که اگر خوب گوش دهی چه دعایی بالاتر و والاتر از سلامتی و خوشبختی ؟پی نوشت :شاعر میفرماید :سراپا اگر زرد و پژمرده ایم، ولی دل به پاییز نسپرده ایمو دلارام میگه : اقا جان من همین بهار پر و گل و تابستان سبز شما از یمن حضور سرما و باران و برف پاییز زمستان است . بی شک اگر نام های قرار دادی زمستان با بهار عوض میشود خیلی ها از بهار متنفر بودن .و اینسان چون گلدان خالی لب پنجره لبریز از خاطرات ترک خورده !ارسال نظر امکان پذیر نمی باشد
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۰۴
delaram **
یاد ندارم سالی که تحولیش را کنار پدر نبوده باشم ...همیشه دیدار ها و دست بوسی پدر رکن اساسی آغاز بهارمان بود گمان میکردم این ماجرا سالهای سال اداامه خواهد داشت اما پایان گرفت چون من  چون تو و چون ما و ماهای دیگر که روزی اسمشان را از روی پرونده های باز نشست شده از زندگی خواهند خواند..به همین دلیل است که میگویم خسته ام از این همه جاده های امن و راه تخت...پدر ! میروی برو ولی به من بگو راه این سفر کجاست . به من بگو چرا راه این سفر در نقشه ها گم است .. چرا ؟ برو ولی بجز دلت هیچ مبر ! از سفر که آمدی ، راه این سفر برای من بیار ....پانوشت :قول دادم که بیارمت .. وفا کردم به عهدم ... دیر شد ! اما شدکاش هوا گرم نشود ! من قول گردش در باغستان بکر بهاری را به تو داده بودم ! کاش هوا گرم نشود .. دلم خواهد گرفت ... ته نوشت :سال جدید را به تمام دوستان و بزرگوارن تبریک عرض نموده . امید دارم سال 7 سال زیبا و بیاد ماندنی که سرشار از خاطرات شرین است برایشان رقم بخوردبار الهی هر آنچه عزیزان در حق من از تو طلب دارند دو برابرش را برایشان ارزانی دار - آمین لی لای سبزم ... یادت همیشه سبز که لابلای درد دلت گفتی :سر سفره تحویل جای خالی رفته ها با هیچ چیزی پر نمی شود و برای اندوه بازمانده ها نهایتی نیست. عید برای کسایی که بیمار دارند غم انگیز است. در نوروز وقاحت فقر غیرقابل تحمل تر است.در عید زندانی ها زندانی ترند، سربازها سربازترند و تنهاها تنهاترند.. مثل ظهر تابستان، در عید اشیا عریان ترند و بی سایه تر .عید به همه چیز رنگ تندی می زند. و من این وجه از عید را دوست ندارم...***سال کهنه را بی حضور گرم پدرم تحویل دادم . چه حزن وهم انگیز و عمیقی . آرام خوابیده . تنها در سکوت و تاریکی نمناک ... و چه دلگیر و غم آلودم این لحظه . چه حجم توفنده ای دارد این نبودنت ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۱
delaram **
رفتی و گفتی که هجران بگذرد غم مخور دوران حرمان بگذرد   «می روی و گریه می آید مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد»   سینه ام شد شرحه شرحه از فراق شرح صدری ده غم آسان بگذرد   می روی دامن کشان و می رود از تن رنجور من جان بگذرد   چشمهایم پر یم و طوفانی است ناخدا صبری که طوفان بگذرد   خاطراتم همسفر با خاطرت تا از این ذهن پریشان بگذرد   سوی من باز آی و لختی رخ مپوش شاید این بغض از من این سان بگذرد      م.نقی پورفر************در تو پایان نیست آغازی دگر باید تورا
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۲۳
delaram **
این روزها کمم .. یا گاه نیستم ... عذرخواهی از همسایگان گرام ... و سند برای توجیه پذیر بودن ِ نبودنها ... تا که قبول افتد و که  در نظر آید ....قلم زنی روی مس - بشقاب سی سانت //سوخت نگاری نماد ماههای هر سال چوب افرا کتیبه سفالی تلفیق شیشیه و خاک ... پخت ناقص - در دست تعمیر و ادامه کتیبه و بشقاب .. معرق ساده  : برش و مشبک کسفال سازی و کار برجسته بروی آن ...طراحی سنتی روی سفال .. ناتمام ، در دست ساخت و ادامه ..
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۶
delaram **
فعلا تا همین جا ...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۰:۱۶
delaram **
قلم گفتا که من شاه جهانم   //   قلمزن را به دولت می رسانم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۶
delaram **
مادر بزرگ دوستم پیرزن مدرنی ست..از آنهای که چروک صورتشان را اندازه یحلقه ی ازدواجشان دوست دارند ، از آنهایی که هر صبح جلوی آینه می ایستندکرم روزشان را زده، خط چشمشان را با سرمه سیاه میکنند و برای بلندتر دیدهشدن مژه هایشان شب ها روغن بادام و روزها ریمل مارکدار از آب گذشته میزنند !مادر بزرگ دوستم را دورا دور میشناسم دوستم میگوید مادر بزرگش معتقد است:زن در هر سن و سالی باشد باید از افتادن مژه هایش بترسد مثل دوران جوانیکه افتادن هر مژه دل آدم را میلرزاند باید مراقب چشمانش ، مژه هایش و صورتشباشد نگذارد زیبایی اش محدود باشد به 20تا 30 سالگی..برایم سوال پیش می آیدکه چه چیز مادر بزرگ دوستم را انقدر امیدوار کرده ؟!! یادم می آید دوستم گفته بود:پدربزرگش هنوز برای همسرش گل میخرد و گاهی در جمع قربان صدقه اش میرود ، بدون او هیچ جا نمیرود ، بدون او خوابش نمیبرد...و همه میدانند پدر بزرگ از جوانیعاشقش بوده است ... قطعأ مادر بزرگ دوستم معشوقه ی خوبیست و این باعثامیدواری اش بوده، چون معتقدم معشوقه بودن زن هارا زیباتر میکند...به آنها امید و انگیزه می دهد که برای زیباییشان تلاش کنند ،خوب باشند .. مهربان باشند ... و زنده بمانند..به همه ی اینها فکر میکنم و میفهمم چرا مادربزرگ های بعضی ها مدرن نیستند  زود پیر میشوند و زود میمیرند! دلم برای مادر بزرگ خودم و بعضی ها خیلی میسوزد !! ... خیلی...                                                                                                نویسنده  : نازنین عابدین پور پانوشت : خودتان را در قلب کسی نچپانید ، مچاله می شوید !
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۱
delaram **
تا چو آدینه بسر برده شد آید شنبه  //   تا چو ماه رمضان بگذرد آید شوال در این اندیشه ایم که .....عالمی فکر حلول ماه شوالند و من  //    فکر اینکه باز خورشیدم ، چرا تاخیر کرد ***بعله اینجوریاس / قبول حق نشود ، اگــر دلـــی بیازاری !!نکته : اگر خرما ها از هم وا رفت و جفت نشد با عسل بچسبونینش به هم.!
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۷
delaram **
هنری غنوده در دل سنگ !
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۹
delaram **