قبل از انکه سخنی برانم، از استاد بزرگوار ، دوست ارجمندم *هومن آزاده * عزیز سپاسگزاری میکنم .بابت توصیه های سازنده ، تذکرات و توجهات عمیق و خالصانه شان که هماره راهگشا بوده برایم . آرمان دارم زین پس مفتخرباشم به اینکه بتوانم ،در رکابشان تلمذ نمایم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پیامِ استاد :
تقدیم به دوست عزیز بانو دل آرام ارجمندم هیچگاه برای نیل به آرمانهای خویشتن در همه شاخصه های فکری و رفتاری از دیگران برای خویشتن پل نسازیم، چه در صورت حصول به ایده آلهای خود هماره یک مورد نقطه عطف است و آن سوء استفاده از اعتماد اندیشه ای انسانهاست. چهره کریه و زشت توهمات رفتاری حاصل از دستیابی به چنین اندیشه هائی مطمئناً زودگذر و گذرا خواهد بود چون در مرور زمان عایدات این چنین تفکراتی فقط راضی کننده خویش خواهد بود نه جلوه ای عمومی و عامه پسند در طبقات اجتماعی.
پاسخ به لطف استاد :
درود اهورا بر شما استاد ارجمندم
درس اول :شما صبوری بود، در برابر اشخاصی که عادت به پرتاب دارند،،، شلیک و نفیر بی محابای سنگ افکار دژم و مورد نکوهیده خود که در دوران واپسگرائی نیز از ارزشی برخوردار نبوده
درس دومتان: سکوت در برابر کج اندیشی، بد اندیشی، رفتارهای وقیحانه و گستاخانه همان افکار و تطورات آن عده ای است که خود را غالباً تافته جدا بافته می انگارند در حالیکه عمومیت و طبقات فکری در سطح کلان و آحاد جامعه و جوامع مللی،،، نظری غیر از این دارند.
درس سومتان : شناساندن توانمندیهای فراموش شده خودم بود و اینکه بدان اگر کسی یارای ماندن و همراهی کردنم را ندارد دلیل بر ضعف من نیست... بلکه حاصل افکار و توجیهات پوسیده و مورد نکوهیده آن افراد و کوته نظرانی است که از دریچه تنگ دنیای کوچک خود قابلیت شناخت و دریافت وسعت دریای واقعی قلب و روحم را ندارد....!!
درس چهارمتان: تلنگری بود، برای درک و تفهیم تفاوت باطن و ظاهر بین افراد،،، بسان روز و شب که هر کدام جایگاه و ویژگیهای خاص خود ا دارند با تمام معایب و ونواقص خویش...!!
پ . نوشت : بودنت باعث افتخار ، داشتنت مایه مباهات است... چه زیبا حضوری،،،!!
گاهاً چنان سرمست از وجودت میگردم که در رویای خودم دستت را میگیرم و سر بر شانه ات میگذارم.زیـر گـوشت زمزمه میکنم کــه پشتِ تـــمام نگرانـیهایِ من ایستـــاده ای،تویی که دیوانه وار دوستـت دارم.
برایت آسمانی خواهم کشید پر از ستاره های همیشه نورانی ، تو درکنار من روی ابرها ..من غرق آنهمه مهربانی!!
و در آغوشـم که میگیـری آنقدر آرام میشوم که فَـراموش میکنم بـایـد نفس بکشم...
پ.نوشت 1 :
بعضی اشکها هستند، بیدلیل، بیبهانه، یک دفعهای، نصفه شبی ...
عجیب آدم را آرام میکننداین اشکهای بی بهانه سندشان به نام توست..
این بی بهانه ها دلیل اندیشیدنم برای توست...! تکرار........!!!
بر چرخش دوّار روز گار سالی گذشت و بر ما عمری ..! و این گذر بر وادی حیرت و این سرگشتگی بر چیست ها و چراها و آن همه سئوالهای بی پاسخ عمری بود به درازای یک سال و هزاران پرسش بی پاسخی که هر بار بی پاسخ تر ازگذشته یا فراموششان میکنم و یا همچون بغضی در گلوگاه به یادشان می آورم .. بر تو چه گذشت ؟ بر او چه گذشت ؟ نمیدانم ..!سالی بود این سال که غم هایش کم نبود ؛ شادیهایش هم ! و رسم روزگار چنین است و من گاهدر همان پرسش ساده در گیر میشوم که این سرنوشت است یا اجبار؟ قسمت است یا اختیار ؟و منتظر میمانم ... می آید سالی دگر که هیچ چیز جلودارش نیست .. تنها میاندیشم چه خوب که در تقویم این سالها را پایانی ست .تا دلخوش کنیم به آغازی دیگر که تحمل ابن کهنه سال از آغاز سالی دگر الهام دارد. دل قوی دار که سال دیگر ، سالی دیگر است و فراموش کن همه روزهای گذشته را و من ... آری ! تنها آرزوی من این است که سالی نو برای همه باشد این بهاری که میرسد از راه..
پا نوشت : از پروفایل الهام پارتیزان ( قدیمی رفیق کلوبی )
سر سفره تحویل جای خالی رفته ها با هیچ چیزی پر نمی شود و برای اندوه بازمانده ها نهایتی نیست. عید برای کسایی که بیمار دارند غم انگیز است. در نوروز وقاحت فقر غیرقابل تحمل تر است.در عید زندانی ها زندانی ترند، سربازها سربازترند و تنهاها تنهاترند.. مثل ظهر تابستان، در عید اشیا عریان ترند و بی سایه تر . عید به همه چیز رنگ تندی می زند. و من این وجه از عید را دوست ندارم...