ذهن پویا
جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۳۳ ق.ظ
ذهن ما زندان است ، ما در آن زندانی
قفل آن را بشکن ،در آن را بگشای
و برون آی ازین دخمه ظلمانی ،نگشایی گل من
خویش را حبس در آن خواهی کرد
همدم جهل در آن خواهی شد
همدم دانش و دانایی محدوده خویش
و در این ویرانی!
همچنان تنگ نظر می مانی
هر کسی در قفس ذهنی خود زندانی است
ذهن بی پنجره دود آلود است
ذهن بی پنجره بی فرجام است بگشاییم در این تاریکی روزنه ای
بگذاریم زهر دشت نسیمی بوزد
بگذاریم ز هر موج خروشی بدمد
بگذاریم که هر کوه طنینی فکند
و بروید گل بیداری، دانایی، آبادی
در ذهن زمان
و بروید گل بینایی، صلح، آزادی، عشقذهن ما باغچه است ، گل در آن باید کاشت
و نکاری گل من ... علف هرز در آن میروید
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است
گل بکاریم بیا
تا مجال علف هرز فراهم نشود
بی گل آرایی ذهن
نازنین ؛
نازنین ؛
نازنین ..!! هرگز آدم ، انسان نشود.
۹۱/۰۳/۰۵
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پیِ حفره زندان
چو زندان بشکستید، همه شاه و امیرید... :)