به روایت کلیدر از درونمایه قلم دولت آبادی " ادمی بیشتر از یک بار نمی تواند فاجعه را تحمل کند ! "دو شب پیش با جان جانانمان در مورد خوشبختی سخن راندیم و گریز زد به همسو بودن محور های مختصات و سپس قوانین فیزیک . که زندگیمان همان قوانین هستند و چنانچه مختصات همگرا داشته باشیم میتوانیم میل یکسان داشته باشیم به هر بینهایت ...یادم می اید دوره دبیرستان آقای اشرفی دبیر فیزیکمان با آن قد بلند ، موهای پر پشت جو گندم و اخم همیشگی وقتی قوانین فیزیک رو بروی بردارها ترسیم میکرد گویی که با حضرت نیوتن مودتی خونی داشته و عدم درک ما نگون بختان از آن قوانین تعدی بر ساحت مقدس اخوی گرامشان محسوب میشده !! لذا از آن جایی که هیچ اخوتی با درس فیزیک و قوانین گرانش و شتاب و جاذبه و نقطه صفر و اوج و فلان و بیسار نداشتم ، و از رابطه مستقیمی که این قوانین در دایره زندگی حیات آدمیزادگان حاکم است و مشهود ..از همین تریبون انزجار خویش را اعلام نموده ، حضرت دولت آبادی را در جرگه فیزیک دوستان و فیزیک دانان گرام تنها میگذارم و نقدی بر این نوشته مکتوم می نمایم...آن زمان که در قوانینِ حرکت ، متغییر ها در هم میپیچیدند و فهم حرکت دشوار می نمود ،گاهی متغییر جابجا میشد ؛ مختصاتی تغییر میدادیم بلکم مفری برای سختی راه بجوییم.. و انقدر صفر یک میکردیم و a , b آنقدر جابجا میشد که جایگاه درست تمییز داده شود و حل مسئله گردد. در مختصات طبیعی و بردار زندگی آقای دولت ابادی جهان را دیده و زندگی را تجربه کرده .. به سهولت بردارش را صفر کرده و مختصاتش را از نو میسازد .علی الحال بردار امثالکم که از مختصات و تابع زمانی بخصوصی شروع شده قابل صفر نیست و بازی صفر و یک یا تغییر متغیر ، ژاژ خاییدن . خارش ذهن مسلول یک متوهم رو به اوج !بهمن در راه است و متولدین سال های خونین میدانند دلارام چه میگیود... دهه شصت ها نیز ایضا ...فاجعه را تحمل کرده اند ... هر روزه تحمل کرده اند اما معادله هایشان هیچوقت حل نشد ! مختصاتشان صفر نشد برای حلی مجدد !ما هنوز درون معادلات چند مجهولی سر در گم شده ایم !