چاه شیطان
شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۴۶ ب.ظ
تمام سازه های درونی ذهن ات در آنیه از زمان فرو میریزد از درونوقتی لبخند گریز ناپذیر انکار را در صورتک چندش باورت مجسم میکنی ...درد که می اید و ترک بر میداری این صورتک و از هر گوشه اش بیرون می پاشد و تو تنها در آن دم در می یابی که آینه درونت هزار تکه شده است ...باید رها شوم از این اسارتی که مرا در خود بلعیده ... پی نوشت : روی صخره ای نیم تخت ایستاده باشی به گونه ای که تنها به اندازه یک سنگ کوچک در قطعه پنجه پا جا داشته باشی برای ایستایی طنابی که به سنگ ساییده و تا رو پودش وا رفته وزیر پایت دره ای عمیق ،!!! نه ! بسیار عمیق !که به چاه ویل بی شباهت نیست.به همان اندازه ظلمانی و همان اندازه رعب آور دهن باز کرده تا تورا ببلعد...تقلا برای رهایی . تقلا برای بالا آمدن و گاه می اندیشی کاش من هم بالی داشتم برای اوج ...با تمام خستگی و آلامی که در وجودت رسوب کرده به عمق وجود نعره میکشی اینجا دیگر چه جهنمی است که آمده ام !و این پژواک فریاد موج وار هزار هزار دایره میشود و به قعر ویل مکیده میشود !
۹۶/۱۰/۲۳