واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

آری اینچنین بود ...

پنجشنبه, ۷ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲ ق.ظ
به روایت کلیدر از درونمایه قلم دولت آبادی " ادمی بیشتر از یک بار نمی تواند فاجعه را تحمل کند ! "دو شب پیش با جان جانانمان در مورد خوشبختی سخن راندیم و گریز زد به همسو بودن محور های مختصات و سپس قوانین فیزیک . که زندگیمان همان قوانین هستند و چنانچه مختصات همگرا داشته باشیم میتوانیم میل یکسان داشته باشیم به هر بینهایت ...یادم می اید دوره دبیرستان آقای  اشرفی دبیر فیزیکمان  با آن قد بلند ، موهای پر پشت جو گندم و اخم همیشگی  وقتی قوانین فیزیک رو بروی بردارها ترسیم میکرد گویی که با حضرت نیوتن مودتی خونی داشته و عدم درک ما نگون بختان از آن قوانین تعدی بر ساحت مقدس اخوی گرامشان محسوب میشده !! لذا از آن جایی که هیچ اخوتی با درس فیزیک و قوانین گرانش و شتاب و جاذبه و نقطه صفر و اوج و فلان و بیسار نداشتم ، و از رابطه مستقیمی که این قوانین در دایره زندگی حیات آدمیزادگان حاکم است و مشهود ..از همین تریبون انزجار خویش را اعلام نموده ، حضرت دولت آبادی را در جرگه فیزیک دوستان و فیزیک دانان گرام تنها میگذارم و نقدی بر این نوشته مکتوم می نمایم...آن زمان که در قوانینِ حرکت ، متغییر ها در هم میپیچیدند و فهم حرکت دشوار می نمود ،گاهی متغییر جابجا میشد ؛ مختصاتی تغییر میدادیم بلکم مفری برای سختی راه بجوییم.. و انقدر صفر یک میکردیم و  a , b  آنقدر جابجا میشد که جایگاه درست تمییز داده شود و حل مسئله گردد. در مختصات طبیعی و بردار زندگی آقای دولت ابادی جهان را دیده و زندگی را تجربه کرده .. به سهولت بردارش را صفر کرده و مختصاتش را از نو میسازد .علی الحال بردار امثالکم که از مختصات و تابع زمانی بخصوصی شروع شده قابل صفر نیست و بازی صفر و یک  یا تغییر متغیر ، ژاژ خاییدن . خارش ذهن مسلول یک متوهم رو به اوج !بهمن در راه است و متولدین سال های خونین میدانند دلارام چه میگیود... دهه شصت ها نیز ایضا ...فاجعه را تحمل کرده اند ... هر روزه تحمل کرده اند اما معادله هایشان هیچوقت حل نشد ! مختصاتشان صفر نشد برای حلی مجدد !ما هنوز درون  معادلات چند مجهولی سر در گم شده ایم !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۰۷
delaram **

نظرات  (۲)

۱۱ دی ۹۶ ، ۰۷:۵۳ فاطمه فقیه
کیستی که من

این گونه

به اعتماد

نام خود را با تو می گویم …
پاسخ:
: قطعه زیبایی ست . ممنونم
۱۱ دی ۹۶ ، ۱۸:۳۷ فاطمه فقیه
سلام

سپاس مهربانیها

مشکلی نیست
زندگی
روبه راه است
و
زمان
چاره گر
دنیا همیشه بیگدار به آب میزند
و انسانها موجودات متفکری که می اندیشند
فعلا درگیر کامل کردن جزوات و کتابها هستیم
باورتان نمیشود آنقدر برکت دارند که نه خواندنشان تمام میشود و نه کامل شدنشان
پاسخ:
: آهسته و پیوسته رفتن خوب است خب... جمع شده اند مطالب و یک نفر به چند نفر مانده اید .. پیروز باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">