قرار دنیا بر این است که واگفتن درد از سختیاش بکاهد، قرار این بوده که دردت را که بگویی مثل نانی باشد که تقسیمش کنی، بین دل خودت و گوشی که شنیده.
هدف این نوشته اما نه تقسیم کردن بوده نه کاستن، مذاق که بیمار شد دیگر تنها تلخی راضیاش میکند.
این است که برای کم کردن زحمت همدردی کنندگان احتمالی کامنت دانی بسته است.
میگویند خوبی انسان به این است که فراموش میکند، عادت میکند...به همه چیز.
هر مصیبتی که بر سر آدم نازل شود وقتی مشمول گذشت زمان شد میرود در آن پس و پناههای ذهن در قسمت خاطرات مبهم بایگانی میشود و تنها یک اثر آزاردهندهی ملایم (و احتمالن همیشگی) توی زندگی و ذهنیات آدم میگذرد.
این اثر شما را نمیکشد، شاید هیچوقت راحتتان نگذارد ولی مثل تومور مغزی مستقیمن باعث مرگتان نمیشود.
تمام احمقهای دنیا از اول تاریخ تا امروز این را گذاشتهاند توی لیست نعمتها و موهباتی که نصیب انسان شده... فراموشی.