رویای خیس...
چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۸۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ
یه دشت سرسبز...
یه رود پرآب...
یه سد محکم داشتیم تو سیلاب...
ما از خوشیها دلامون آزرد
سدو شکستیم دنیا رو آب برد
حالا از اون در و دشت چیزی نمونده باقی
انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی
حالا غم ما قد یه دریاست
جایی که باید دل بدریا زد همین جاست.........
۸۴/۱۱/۲۶
زوزه ی گرگ سیاه...
قلب سرخ نا آرامم،
تکه تکه در میدان می تپد