آرامش
عجیبی
دارم. خوشحالم از اینکه پیش خودم و وجدان خودم سربلندم و هیچ چیز برام
مهمتر
از این نیست، خوشحالم از اینکه تموم روزهایی که پشت سر گذاشتم نتونسته در
من
تغییری ایجاد کنه. خوشحالم از اینکه با دیدن نامهربونیها، نامهربون نشدم.
خوشحالم
از اینکه شنیدن حرفهایی که در غیاب من زده میشه من رو آزار نمیده. خوشحالم
از
اینکه در کنار همه ی اونچه که اتفاق افتاده خودم رو بی تقصیر نمیدونم و
اشتباهاتم رو میشناسم. خوشحالم از اینکه از هیچ کس کینه ای به دل ندارم.
خوشحالم
از اینکه بخشیدم، بخشیدم عزیزی رو که سالهای عمرم و احساسم فدای نادونی،
بدخواهی و بی معرفتیش شد، بخشیدم کسی رو که با طعنه هاش روحم رو آزار داد و
دلم رو به درد آورد.
بخشیدم کسی رو که به جای بزرگتری کردن، برای کوچک کردن من قدم برداشت...
بخشیدم،
همه رو بخشیدم و گذشتم ...
از
هیچ کس کینه ای به دل ندارم و آرامش لحظه هام رو مدیون همین احساسم. روزهای من با
همه ی سختیها، سرشار از آرامشه. روزهای من از جنس کسایی نیست که هر لحظه اسیرتر از
قبل برای نابودیه خودشون قدم برمیدارن. روزهای من از جنس کسایی نیست که به انتظار
زمین خوردن من نشستن. روزهای من از جنس کسایی نیست که نمیخوان باور کنن بازنده بودن
معناش چیه.
برای
همشون دعا میکنم. این روزها تنها آرزوی من، برای دوستانی که قسمت های مهمی از
زندگیه من رو رقم زدن، خوشبختی و آرامشه و بر خلاف تمام اونچه که در مورد من به
قضاوت نشستن، موفق شدنشون، نه تنها برای من حسرتی به بار نمیاره بلکه هر زمان
لبخندی واقعی به دلم هدیه میکنه. گرچه میدونم هر کس دنیا رو با دل خودش میبینه و
بعضیها اونقدر غرق تیرگیها میشن که هیچ روشنی ای به دلشون راه پیدا نمیکنه.
این
روزها تا همیشه من آروم ِ آرومم. رهای ِ رهام و مطمئنم زندگی همراه من خواهد بود و
هیچ چیز نمیتونه باعث شکستن من بشه. من برای جبران اشتباهاتم از امروز تا فرداها
وقت دارم و از این به بعد دنیام رو اونطور که میخوام و باید میسازم.