واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

وانمود کن

جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۲۵ ق.ظ

قسمتی از کتاب حکمت شادان نیچه تحت عنوان وانمود کن ناشنوا هستی

قسمت دیگری از همان کتاب را تحت عنوان حکمتی که در درد کشیدن وجود دارد مرور می‌کنیم.

این متن از ترجمه‌ی انگلیسی ژوزفین ناکهوف منتشر شده در سری تاریخ فلسفه‌ی دانشگاه کمبریج نقل می‌شود.

همان‌قدر حکمت که در لذت وجود دارد، در درد هم یافت می‌شود.

درد هم مانند لذت، از نیروهای اصلی در بقاء گونه‌هاست. اگر چنین نبود، این نیرو مدت‌ها پیش از این از بین رفته بود و محو شده بود.

درد آسیب می‌زند. اما نمی‌توان این ویژگی را ایراد آن دانست. آسیب زدن، ویژگی ذاتی درد است.

هنگام تجربه‌ی درد، من فریاد آن کشتی‌بان را می‌شنوم که می‌گوید: بادبان‌ها را جمع کنید.

هر دریانورد دلیری، باید هزار شیوه برای تنظیم بادبان‌ها بداند که اگر جز این باشد، بسیار زود داستان زندگی‌اش به پایان می‌رسد و اقیانوس، او را در کام خود فرو می‌برد و می‌بلعد.

ما زندگی با انرژی کم را هم یاد بگیریم: به محض اینکه درد، پیام هشدار و احتیاط را صادر کرد، زمان کاهش انرژی و آرام‌تر شدن است: شاید خطر بزرگی وجود دارد، شاید طوفان بزرگی در راه است.

اینجا باید بیاموزیم که بی‌دلیل، خودمان را باد نکنیم و با بادبان‌های‌ جمع شده عبور خطر را نظاره کنیم.

البته کسانی هستند که با شنیدن نوای درد، آن فریاد ناخدا برایشان تداعی نمی‌شود.

اتفاقاً درد برای آنها، غرور و شادمانی و انرژی و جنگ آوری را می‌زاید.

بله. درد، لحظه‌های بزرگ زندگی آنها را می‌آفریند.

اینها قهرمان‌های بزرگ انسانیت هستند و معمولاً وجودشان برای جامعه‌ی انسانی هم دردآور است.

این افراد انگشت شمار و نادر را هم، باید مانند خود درد و با همان استدلال، با وجود دردی که برای انسان‌ها ایجاد می‌کنند پذیرفت.

آنها هم درست مانند درد، نیرویی برای جامعه بشری هستند که بقاء و تعالی انسان‌ را تضمین می‌کنند.

آن‌ها را باید پذیرفت، حتی اگر در برابر آرامش و راحتی مقاومت کنند و نتوانند در مقابل دیگران، احساس تهوعی را که نسبت به آن سبک شادمانی [شادمانی مبتنی بر آسایش] دارند پنهان کنند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۱۷
delaram **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">