اوردی بهشت .. زی ب ا
پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۲۰ ب.ظ
اکثرا آنچه را که دوست داریم همیشه به خاطر داشته باشیم را فراموش میکنیم مثل تصویری از ایام دور یا واژه ای زمزمه شده در گوش .. با تمام وضوح و شفافی خویش.فکر میکنم برا آن بود که به دربان گفتم بگذار کمی بیشتر پیش پدر بمانم... بعد رفتنش عمری فرصت پیدا کنم چشم ببندم و به خاطرش بیاورم. اما نمیدانم چرا این تصاویر برایم مه الود میشوند.. شاید از چشمه چشم است که مدام میخواهد جاده خاطراتم را بشورد و شفاف نگاهشان دارد....
پی نوشت :
وقتی ما بچه بودیم ، زمان را ملال آور و پایان ناپذیر می دانستیم . سال ها
گذشت تا فهمیدیم هر ساعت فقط شصت دقیقه است و بعدها یاد گرفتیم همۀ دقیقه
ها بدون استثنا سر ثانیۀ شصتم تمام میشود...
خرده نوشته یونگی : - بی ربط به نگارش اردیبهشتی -هرگاه با خود در جدلید یا می خواهید تصمیمی بگیرید، برای دوراندیشی کافی
است واکنش "مار" یعنی مراکز عصبی پایین تر از مغز را هم در نظر داشته باشید
کسانی عاقلند که می گویند: "به نظرم می شود این طور تصمیم گرفت، ولی دلم می
خواهد بیشتر در موردش فکر کنم (به اصطلاح با این فکر بخوابم)." این اصطلاح
از این جهت معنا پیدا می کند که در خواب، خودآگاهی خاموش و غیرفعال می شود
و این امکان بوجود می آید که با واکنش هی "مار" هم آشنا شویم.
"کارل گوستاو یونگ"
۹۹/۰۲/۰۴
کوچیک بودیم تابستان خودش یک سال بود.
الان سال مثل ماه شده از بس سریع میگذره.