عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال! ___________________________ اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس! من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....
با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم. با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم. با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم. با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم. با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم. با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم. و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.
سالهاست که بریده ترمز
دختری خواست روسری برداد
دختری دگر خواست برقصد
شاید فکر میکردن که این مملکت ترمز دارد !
اما دیر فهمیدند
شاید آن رقص و آن روسری کارِ صد شمشیر کند
پاسخ:
:
نه آن رقص ... نه آن روسری کاری از پیش نمی برند که در تاریخ ایران رقاصه های بی شماری آمدند و رفتند و زنان هفت ساله خانه نشین ماندند و پوسیدند و ره به جایی نرفت ..
تنها همت است و خواستن و ... ب .. ب ... ب ... / همان سه ب معروف آزادی
سلام
هممممم
نوسانات بازار هم فکر کنم رو کارهاتون تاثیر مستقیم داره ، نه؟
نمیدونم عاقبت میخوان چیکار کنن!!
مردم موندن پا در هوا..
پاسخ:
:
به شدت .. نوسانات بازار بر تمامی روند زندگی اثرات بدی گذاشته و میشه گفت هر صنفی در جایگاه خود دچار اختلال و رکود گشته ...
مواد اولیه کارهایی که انجام میدهم به شدت قیمت خورده اند .
پا در هوا بودن هم خوب است مهرداد ... مردم شبیه اعدامی زیر گیوتین مانده اند که نه کار تمام میشود و نه عفو میخورند ... لحظات ناخوشایندی سپری میشود .. به شدت ناخوشایند .
در کل تاریخ جهان ، نمی توان جنگی را پیدا کرد که آخرش صلح نبوده ، منتها تا جنگ اغاز شود و در جنگ تا به صلح برسد جان ها و ارزو ها بر باد می شوند ، فقط به خاطر اینکه عده ای اندک از جنگ و شرایط جنگی بهره ها می برند .
یاد شعر منصوب به لطفعلی خان زند افتادم
یا رب ستدی ملک ز دست چو منی
دادی به مخنثی نه مردی نه زنی
از گردش روزگار معلومم شد
پیش تو چه دف زنی چه شمشیر زنی
پاسخ:
:
همیشه نیستین .. اما با دستی پر و قلمی شریف قدم مینهید بر کلبه محقر ...
بلی هیچ جنگی بی انتها نبوده اما اثرات بی انتها و مخرب همیشه داشته و خواهد داشت ...
سپاس
امرداد از نیمه گذشت.
دلار که نیست، یحتمل سفر داخله در ممالک محروصه به سر میبرید.
به سلامتی و خوشی هر جا که هستید .
راستی همسر گرام هم دستی بر آتش هنر دارند یا نه؟
در پناه حق باشید.
پاسخ:
:
دلار سوار بر اسبی توشن و رهوار ما هم لنگ لنگ و زخمی قدم به قدم ...
سپاس از شما همسایه گرام .
بلی ایشون نیز در وادی هنر اسم و رسمی دارند ....
حق نگهدار شما بزرگوار باشد .
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
دختری خواست روسری برداد
دختری دگر خواست برقصد
شاید فکر میکردن که این مملکت ترمز دارد !
اما دیر فهمیدند
شاید آن رقص و آن روسری کارِ صد شمشیر کند