روایت ..
يكشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۲۳ ق.ظ
آنقدر"دوستت دارم"ها"دلتنگى"ها"خاطرات"به زبان هاى گوناگون روى قلم ها چرخیدهکه ترجیح میدهمقلم را زمین بگذارم وتمامِ آشوب هاى دلم را کنارِ گوشَ ت نجوا کنمبودنت را لازم دارم،براى چند دقیقه ابرازِ دلتنگى...دیگر کافیست،هر آنچه خواندى و به رویَت نیاوردى!علی قاضی نظام **************** تمام شد اردیبهشت قدم زدن زیر باران،بی چترشعر خواندن،درکوچه و خیابانهرچه بود تمام شد،با آن همه ادعا......خرداد رسید باگلهای بنفشه و عطر یاس از راهو "تو" هنوز در همان ایستگاهِ نیامدن ماندهایبس است دیگر "تو" هم بیا و برس از راهبیا و برس، که سخت دلتنگم،***برای پدر
۹۷/۰۳/۰۶
که دروغش بهار است
در سرزمینِ کوههای یخی
بی ریشه گی
چنان کرده با من
که قانونِ کوچ
با پرنده ی مهاجر
آه مادر مرا دریاب
صدا بزن
خدایی را که هنوز در قلبت جاری ست
باخته است فرزندت
ایمانش را به فردا
به نرگسهای باغچه
به یاسِ روی دیوارِ همسایه
به ظهرهای پر آفتاب
به ایوانِ پر از عطرِ تو
به این خانه
.
در این برودتِ بی انتها
چه کسی خواهد شنید
که من خودم را در آینه گریسته ام
که من با کبوتر ها
از معصومیتِ پرواز گفته ام
که من دنبال جای پای گناه
فاصله ی خودم از خودم را به چشم دیده ام