ژکوندِ بی لبخند !
سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۳۱ ب.ظ
یاد ندارم سالی که تحولیش را کنار پدر نبوده باشم ...همیشه دیدار ها و دست بوسی پدر رکن اساسی آغاز بهارمان بود گمان میکردم این ماجرا سالهای سال اداامه خواهد داشت اما پایان گرفت چون من چون تو و چون ما و ماهای دیگر که روزی اسمشان را از روی پرونده های باز نشست شده از زندگی خواهند خواند..به همین دلیل است که میگویم خسته ام از این همه جاده های امن و راه تخت...پدر ! میروی برو ولی به من بگو راه این سفر کجاست . به من بگو چرا راه این سفر در نقشه ها گم است .. چرا ؟ برو ولی بجز دلت هیچ مبر ! از سفر که آمدی ، راه این سفر برای من بیار ....پانوشت :قول دادم که بیارمت .. وفا کردم به عهدم ... دیر شد ! اما شدکاش هوا گرم نشود ! من قول گردش در باغستان بکر بهاری را به تو داده بودم ! کاش هوا گرم نشود .. دلم خواهد گرفت ... ته نوشت :سال جدید را به تمام دوستان و بزرگوارن تبریک عرض نموده . امید دارم سال 7 سال زیبا و بیاد ماندنی که سرشار از خاطرات شرین است برایشان رقم بخوردبار الهی هر آنچه عزیزان در حق من از تو طلب دارند دو برابرش را برایشان ارزانی دار - آمین لی لای سبزم ... یادت همیشه سبز که لابلای درد دلت گفتی :سر سفره تحویل جای خالی رفته ها با هیچ چیزی پر نمی شود و برای اندوه بازمانده ها نهایتی نیست. عید برای کسایی که بیمار دارند غم انگیز است. در نوروز وقاحت
فقر غیرقابل تحمل تر است.در عید زندانی ها زندانی ترند، سربازها سربازترند
و تنهاها تنهاترند..
مثل ظهر تابستان، در عید اشیا عریان ترند و بی سایه تر .عید به همه چیز رنگ تندی می زند. و من این وجه از عید را دوست ندارم...***سال کهنه را بی حضور گرم پدرم تحویل دادم . چه حزن وهم انگیز و عمیقی . آرام خوابیده . تنها در سکوت و تاریکی نمناک ... و چه دلگیر و غم آلودم این لحظه . چه حجم توفنده ای دارد این نبودنت ...
۹۶/۱۲/۲۹
برای اجرای یه پروژه و ایده نیاز به حداقل سرمایه اولیه دارم
خیلی خواستم تا این سرمایه رو جذب کنم . ولی نشد
میخواستم نظر شما رو بدونم ایا بنظرتون درست کردن یک وبلاگ میتونه کمک کننده باشه
هر کسی دوست داره وجهی از 1000 تا هر چقدر خودش میخواد کمک کنه .
زمانی که پروژه با موفقیت اجرایی شد همون پول جمع اوری شده به کار خیر تخصص پیدا کنه تهیه جهیزیه ، کمک به موسسه کودکان بی سرپرست و ... به نظرتون این کار جواب میده .
اگر نظری دارید بفرمایید.