تو همانی ...
دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۲۲ ب.ظ
تو همانی که دلم لک زده لبخندش رااو که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماندهر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگرهر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسدمادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به توبه تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشتمشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمرلای موهای تو گم کرد خداوندش راکاظم بهمنی
۹۶/۱۱/۰۲