.
شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۳۳ ب.ظ
لیلاگفت دلارام سنگ روی سنگ تاب می آورد و کوه میشود . مرهم استواریش به مرحمت باد ، خاک است ..پاسخ دادم : دختر مهتاب تو بگو حد و مرز جنون کجاست .. تو بگو حد نیکی امتدادش در کدام سمت بی نهایت است . وقتی با تمامی تند خویی و جفا با تمامی تلخی و زهر کامی چنین پیام و نوایی را در صندوق پیامم دریا فت کردمیاد دست خطی از تو افتادم که گفتی بگذار تو را با بدی هایت دوست بدارند . مازندرانی نوشت :چه آغوشم پر باشد از تو چه جمجمعه ام لبریز از خوابی که برای تو میبینم باز نمی شناسی ام این دریا که پراست از آب ، آغوش ِ آبهاست و خشکی تنها یعنی دریا اینجا خوابیده است وقتی شکلی ندارم نمی شناسی ام . شکل، خالی هم که باشم باز مرا جایی برای بودن تو میکند
****آزارم میدهد راهی که میروی
با این همه ولی ظالم که می شوی
من دوستت دارم من دوستت دارم سرگردان میکند رویای تو مرامیپرسم از خودم با این همه چرامن دوستت دارم.من دوستت دارم ای سرزمین من در دست های تو
بی سرزمین نکن این خسته را نرو
ارام می شوم در آرزوی تو
می آورد مرا این ره به سوی تو
قدری اگر مرا طاقت بیاوری
از اشتباه من یک بار بگذری
می بینی از خودت دیوانه تر منم
مجنون تو یکیست ان یک نفر منمدانلود
۹۵/۱۲/۰۷