سکوت بهتر است یا سخن؟
جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۵۵ ب.ظ
چرا در تسخیر واژگان هستیم . همیشه در خلوت به خود گفته ام که باید به بند بکشم این دانه دانه های کلمات را اما گاه در موقعیتی قرار میگیرم که ناگزیر از بیان یک سری مقولات هستم و بعد هم نادم از ابرازشان . که من می مانم و دنیایی از سرزنش تنهایی ... باید که سکوت را ترسیم کنم و سکوت را ترجمه که هر که مرا خواند زبان سکوت را در یابد که به قول شاملوی بزرگ چهار حرفی خود لبرزی ناگفته هاست . که خود غریو رسای یک آتشِ درون است در وانفسای انزوا !گفته ها اگر هرز روند و بی قواعد در قاعده نوشتارشان ترسیم گردند اسباب پریش روحی میشوند.لذا آدمی ناگزیر از بی کلامی ست که میل شدید به سخن گفتن از بدو تولد تا دم مرگ همره آدمی ست که وا میدارت در نهایت بی اعتمادی به دیگران خود را مجاب به همکلامی کنی که هر آنچه خواهد ماند صرفا تو را از خویشتن مرموزت رها خواهد ساخت .****+: سکوت شکستنی ست و هر آنچه شکستنی را باید روزی چند بار شکست -: نه ! سکوت، هنر نگفتن است آنجا که زبان میتواند برای گفتن رازش در کام بچرخد...
۹۵/۰۴/۲۵
>انجیل یوحنا باب اول>
مکتوبی بجا می ماند هزار تفسیر از لشکر کلمات برای تسخیر فهم ان در طول اعصار بسیج می شوند تا ما را از سکوت خود بیرون اورده تا ما برای هر رخدادی عاجزانه بجای فکر کردن التماس و لابه کنان بجای اندیشیدن.ما را در بند کنند.
این روزها هم کتایی یا سخنانی کسی از نهاد ش بیرون می اید. و هر کسی سعی دارد وازه گانی از خود در بابش سر داده باشد.
چه سکوت چه اوا .و چه دست نوشته ای بایستی هر کس ساز زندگی خویش را رسم کرده باشد.
افرینش موهبتیست یگانه و بی تکرار.