باز آیی به سامان غم مخور..
سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ب.ظ
و باز دلم یک اتفاق ، یک اتفاق بسیار خوب میخواهد . از همان هایی که طعم شیرینش بماندلای دندان آرامش ! دلم اتفاق خوب میخواهد درست آن لحظه که چشمانم را به تسبیحِ واژه هامیدوزم و رعد خشمی میشوم که می تواند در آنیه ای از زمان خاکستر کند اما درون خویشمیکشمش که به تب غم آلود مبدل می شود .که تنها راهی که می یابم جمع و جور کردن سریع وسایل است و یک خداحافظ و خسته نباشی گفتنی یخ و سپید! که میدانم وقتی خویش را مجابمیکنم به تمکین در برابر سکوت و سکون و نرمش ! آنچه فرو میبلعم غبطه است . غبطه برایتغییرات آشکاری که میان آدمیان رواج یافته اما به سمت و سوی منش بهتر نیست ... و افسوساز اینکه غبن آدمی پیوسته به راه باریکه هایی منتهی می شود که نهایتش دلمردگی و تنهایی ست .. پی نوشت :حال و روز این روزها را تصویر نمی کنم البته نمیتوانم که تصویر کنم و تنها چیزی که میدانم ایناست هرچه بیشتر در جمع حضور می بابی تنهایی را عمیق تر و نافذ تر و کاری تر احساس میکنی ... پی نوشت 2:صرفا خویش را نقد می کنم و خلاص ! که نیک واقفم بیهودگی حرف در بیهودگی عمل تفاوتفاحشی دارد .. میتوان به آن سوی اندیشه نیز نگریست !**آیا گونه کودکی ، نوزادی را در خواب بوسیده ای ؟ دلم ارامش و لذت ان دم را میطلبد ! بیشک همه در عمرشان چنین لحظه نابی را تجربه کرده اند..
۹۵/۰۴/۲۲
به کار بردن دندان و آرامش در کنار هم جالب بود واسم.
با پی نوشت اول تونستم به راحتی ارتباط برقرار کنم متاسفانه.
و در مورد بوسیدن گونه ی یک نوزاد در خواب بایست بگم که خیلی لذت بخش و آرامش دهنده است. خیلی خوب بود این اشاره شما خیلی.