باز این رمیده ..
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ب.ظ
متصل دیده به گاهنمار آویخته به کنج دولت منزل دوختیم و گاه دار به خلوتی دنج وبی تشویش حضور تا این پنج شنبه شب .خاصه با فراغتی که حاصل آمد و مقارن به رخدادی خوش یمن و مبارک لیک از سر عادت است یا پیشخدمتی به شوردگیِ حال ..الی ایضا که عادت معهود به لنگیدن یک جای چرخ و این موصوفات .حال بی عنایت به چنین آلام تنسم وار فضای دل ، به تقه تقه های قلم گوش نیوشیدیم و چهچه خسرو هزار الحنجره بود شعشعه به فضای این کنج آرام ،که شصت مان را خبر شد والده مکرمه والا مقام ِبی ضرب و سکه به چشم دلکشانه را به حرمت رفاقت نداشته ؛ تقبل اذنِ دعوت فرموده اند .. باز خلقمان تنگ است و سگی و منتظر به گشودگی درزی به دیوار تا نیکو دستاویز برای گرفتن پری ،پاچه ای که آرام گیرد این تدفق کاسه ای سر ریز متغلغل.حضرتا ! قورمه خوشگوار سبزی را تناول فرمودین گوارای وجود . چای قند پهلوی دم کرده کهنه جوش و تازه دم هم نوش وجود . نوبرانه های بهاری هم حضّ هستی بی عدم .از جنگ رستم و سهراب گفتین و دلدادگی سودابه غزل ها خواندید .دمتان گرم و وجودتان نورانی! شب از وعده عرفی بگذشت آخر وا بده ! پی نوشت :به ناله کار میسر نمی شود دلکشا ... دریاب دمی که با طرب میگذرد و این حرفها آری آری برخیزدل آرام بهار طرب آمد+ : عجب ! چه جلافتا
۹۵/۰۲/۰۹