عید آمد ...
پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ق.ظ
حال و هوای عید است و ملت به تکاپو و این دم دل آرامی است که مدام ویر غرغرش گرفته که آی ایهاالناس .... در این مرز و بوم با تاریخی به قدمت چندین هزار سال و این حرفها و یه جورایی بلغوریات ! قدما نوروز را
به حرمت و آغوشِ پذیرای صاحب و بزرگ ِخانه به دیده بوسی میرفتندکه این دیارمان سالهاست اعصاب پدری اش سگی ست / مرزش دلشورگی و بومش دل آشوبه داردعید نیا ... نوروز نیا ... عمو فیروز برای تعطیلات در هر خرابستانی که هستی بمان که دیارم ، قبای پدری اش بر سر سلسله سگسانان آویخته ! پانوشت :نمیشه... نمیشه نگفت !!! دل آرام از هر دید و بازدید از سر واکنی و ماچ و بوس های چندش دم عید بیزار است از بحث های خسته کننده اش بگیر که هرکسی میکوشد صاحب سبکی باشد و افاضه فضلی داشته باشد در تمامی امورات سیاسی اجتماعی هنری و الی الاخر ...از آمیختگی انواع عطر و ادکلن تلخ وشیرین مردانه زنانه اش تا لبخند زورکی ژوکوند وار نشسته بر گوشه لب حقیر تا سئوالات بی سر و ته مهمانان را به نرمی و محترمانه پاسخ داده باشد... از لباسهای نویی که از یک ماه پیش مهیا شده تا تجمع انبوه کفشهای دم دری ... معافم بدارید... اگر بنویسم باید از خانه تکانی شروع کنم و غرولند های والده گرامی که آی عید شد دخترجان برخیز و دستی به کمر بزن ! ته نوشت :خب دم عید است و ملت طالب عیش طرب .. به زودی بر میگردم ! با عرض الحالی به سبک کهن و عید پسند !فعلا این غرغر های اندک را داشته باشید که سکوت قلم یعنی مرگ واژه .. بگذارید دم عید این هم جوانه زند ! با ریتم خوانده شود .. عید آمد و عید آمد بــــــه بــــــــــه !
۹۴/۱۲/۲۰
قصه ات بی غصه باد