واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

عید آمد ...

پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ق.ظ
حال و هوای عید است و ملت به تکاپو و این دم دل آرامی است که مدام ویر غرغرش گرفته که آی ایهاالناس .... در این مرز و بوم با تاریخی به قدمت چندین هزار سال و این حرفها و یه جورایی بلغوریات ! قدما نوروز را به حرمت و آغوشِ پذیرای صاحب و بزرگ ِخانه به دیده بوسی می­رفتندکه این دیارمان سالهاست اعصاب پدری اش سگی ست / مرزش  دلشورگی و بومش  دل آشوبه داردعید نیا ... نوروز نیا ... عمو فیروز برای تعطیلات در هر خرابستانی که هستی بمان که دیارم ، قبای پدری اش بر سر سلسله سگسانان آویخته ! پانوشت :نمیشه... نمیشه نگفت !!!  دل آرام از هر دید و بازدید از سر واکنی و ماچ و بوس های چندش دم عید بیزار است از بحث های خسته کننده اش بگیر که هرکسی  میکوشد صاحب سبکی باشد و افاضه فضلی داشته باشد در تمامی امورات سیاسی اجتماعی هنری و الی الاخر ...از آمیختگی انواع عطر و ادکلن تلخ وشیرین مردانه زنانه اش تا لبخند زورکی ژوکوند وار نشسته بر گوشه لب حقیر تا سئوالات بی سر و ته مهمانان را به نرمی و محترمانه پاسخ داده باشد... از لباسهای نویی که از یک ماه پیش مهیا شده تا  تجمع انبوه کفشهای دم دری ... معافم بدارید... اگر بنویسم باید از خانه تکانی شروع کنم و غرولند های والده گرامی که آی عید شد  دخترجان برخیز و دستی به کمر بزن ! ته نوشت :خب دم عید است و ملت طالب عیش طرب .. به زودی بر میگردم ! با عرض الحالی به سبک کهن و عید پسند !فعلا این غرغر های اندک را داشته باشید که سکوت قلم یعنی مرگ واژه .. بگذارید دم عید این هم جوانه زند ! با ریتم خوانده شود .. عید آمد و عید آمد بــــــه بــــــــــه !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۰
delaram **

نظرات  (۲)

هر عید شروع قصه ایست ؛
قصه ات بی غصه باد
پاسخ:
: ممنونم ازتون. و همچنین بهترین ها برای شما
۲۲ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۰۷ مجید مویدی
سلام
دو قسمت از سال هست که افتضاحه.... یکی اسفند، به خاطر شلوغی و پیچیدن همه چیز توی هم و خانه تکانی...
دومی هم تعطیلات عید و دید و بازدیدهای زورکی و از سر رفع تکلیف.... اون هم برای من که خیلی برام مهمه برنامه ای که دارم رو اجرا کنم. اما متاسفانه بازدیدهای عید، معمولا کاسه کوزه ی برنامه م رو به هم میریزه تا حد زیادی.
پاسخ:
: سلام. به به از این طرفها آقامجید. کم پیدایید کــــــــاملا موافقم با کامنتتون... شلوغی های پر ولوله و الکی آخر اسفند.. دوندگی ... بانکها یه جوریه .. اداره ها ... بازار ... بنجل فروشی که بیداد میکنه و ملت خرامان از این بنجل خریدی .. من سال تحویل رو نمی پسندم.. هیچوقت ارتباط برقرار نکردم.. سیزده به در هم همچنین ... اما چهار شنبه سوری رو خیلی با شکوه برگذار میکنم.. معروفم در فامیل به این علاقمندی در هر حال چه دوست داشته باشم چه نه ‍ ! باید عرف رو پذیرفت و تنها ارزوم اینه که امسال سال بی اندازه فرح بخش و پر نشاطی باشه برای همه .. آمین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">