دیر نیست. جای خویش آرزو کن
پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ
درگیر ایده هایی بزرگ ام .. فکرهایی عالی و آینده سازی در ذهن می پرورانم که تا حدود بسیار زیادیبهش نزدیک شده ام. در زمینه کاری نویدی رسید که مشعوف و شادمانم نموده .مرهون عزیز ی ام کههشدارم داد از افرادی دوری گزینم تا اشخاص مثبت و سازنده ای جایگزینِ زندگی و امورات نماییم افراد منفی ، که جز تنفر و کندوکاو در زندگی شخصیِ افراد هنری در وجود ندارند . دروغ پردازان ِشایعه پراکن و کذّاب و حتی سست عنصران بی اساس را از دایره زندگی خارج نموده ام و دیگر بهموضوعی و یا فردی نمی اندیشم که اسباب زحمت باشد. افراد بسیار سازنده و عالی وارد این دایرهشده اندکه بی اندازه کمک بودند برای ترقی و پیشرفتم .ذهنم را به طرز بسیار عجیب و باور نکردنی ایزوله و زلال نموده ام ... غربال شگفت انگیزی بود که در خود این توان را نمیدیدم ..... امـــا شد ... خانواده ام را دوست دارم ، خودم را نیز هم ! اخیرا فرصت کمتری دارم در مجازستان باشم .همین چند دقیقه ای به خواندن پیام پر مهر دوستانتا شرمنده بزرگواریشان نباشم . گه گاه لابلای کارهای هنر و گاه لابلای پیکره تراشی هم قلمی که پشت گوشم گذاشته ام به رسم اوستاهای ماهر بر میدارم و تکیه ای که تداعی ذهنم شده روی برگهکوچکم می نویسم . کارهای توام شده با نواهای جان بخش موسیقی ،صفایی دارم که قابل وصفو بیان نیست .دیدگاههای من در خصوص زندگی تغییر نکرده ، نوشته های سئورال و فلسفی ام غلیاندارند در اندرونم برای جاری شدن بر صفحه کیبورد و چون موجی بر صخره ذهنم میکوبند. لذا دنیایم رنگ دیگری یافته ..الوان و زیبا!فعالیت های هنری در شاخه های متفاوت و درکنارآنها ، موسیقی ، نوشتن و قلم زدن و به طبع آن ها کارم ، میتوان گفت کل انرژی ام را جذب خود نموده اند .. چنان زیبا به مثابه پرواز عقابی جوان بر فراز آسمانی پهناور .. تا باد چنین بادا ... پی نوشت :این پست دلیل برای عدم نوشتن پیچیدگی های ماسبق ذهن نیست .. خواهم نوشت ! از هم اکنون خرده گیری ها و انتقاداتون رو برای عدم درک نوشته های سخت الهضم دل آرام محیا کنید .. پی نوشت 2 :از تمامی دوستان و بزرگوارانی که به بنده لطف داشتن ، حتی آنهایی که در خصوص نوشته ها نقد واعتراضی داشته اند ممنونم.پا نگاری :شاید در گذشته میخواستم که بفهمند مرا - نشددر برهه ای دیگر از زندگی خواستم بفهمم افرادی را - نشد دریافتم خوشبختی و سرزندگی در کاوش درون خویش محق است تا درون دیگری و یا توسط فردی دیگر . که شکوفه های زیر خاک زندگی ام جوانه نداد بلکه درختی شد پر بار و تنومند ...
۹۴/۱۱/۰۱
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را.
راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند.
دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر.
و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی.