شاه غزل ...!
پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ب.ظ
گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق ای نــادره گـفتــار ! کجــا گوش تـــر از من ؟! - شهریار - شاهد : آفتاب آمد دلیل آفتاب !پرسش اگر میکنی عاشق درویش را
از همه عاشق ترم وز همه درویش تر..
با غم ایوب نیست رنج مرا نسبتی
صبرم ازو کمترست، دردم ازو بیش تر
عشق تو اندیشه را سوخت که رسوا شدمور نه کس از من نبود عاقبت اندیش تر
کیش بتان کافریست مذهب ایشان ستم
و آن بت بد کیش من از همه بد کیش تر.
-
هلالی جغتایی -پانوشت : خون شود این دل کـــه شکیبا ندارد !بعد نوشت :نصف شبی همراه و همیار شدن با کاروانی از شعر و نوای سبزه و صحرا می شود تلفیق پست بالا .بسی لذت بردم . که میخواهم آن را سهیم شوم با هر آنکه خواستار این چنین آرامشی هست . کلیک
۹۴/۱۰/۲۴
آدمای شیدا و خرابات رفته رو دوست دارم...اینا سفر کرده ن به انتهای شب
شعرها عالی بود. ممنون