فلش بک
پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۳۹ ب.ظ
مدام فلاش بک می داد
گمان می کرد اگر جوره دیگری شروع می کرد نتیجه ی بهتری می گرفت ! و نمی دانست امروزهمان سکانس ِ فرصت هاست که در انتهای شبانگاهش آرزوی فلش بکی دیگر داشت !
به جای آن همه علومی که آموخته بود تنها یک نکته نیاز بود که بیاموزد : زندگی مسابقه ای برای اول شدن یا آزمونی برای فرشته ماندن نیست زندگی همان افتادن و برخاستن .. خواستن و نیافتن آموختن تجربه و پختگی نیکی و مهرورزی تضاد و ایجاده تعادل ویرانی و آبادسازی
در جریان بودن و ایستادگیدست گرفتن و مردانگی
و در انتها تندیسی به یاد ماندنی برای ثبتِ یاد و نامی ساده ولی گران بهاست...نویسنده ......... ؟!بعد نوشت : مجالس سبعه ( مولانا )هر حیوان که دیدی و ندانستی سگ و گرگ است یا آهو ببین به سمت مرغزار و سبزینه است یالاشه و استخوان ؟! آدمی را چون نیز نشناسی ، ببین به کدام سوی می رود ...
۹۴/۱۰/۱۷