تحسر
چهارشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ
ابن بار از سر
آداب دانی خواهم نوشت . کمی تلخ ، گزنده و شلاقی که گاه لازم است بنویسی تاسر قولت مانده باشی که کلمات بی قرار و بی تاب درونت را روی برگه امن
مجازی رها کنی که نهخوف سقوط دارد . و نه ترس پراکندگی پژواک وار . ناگزیر
از نوشتن برای افرادی که تعارض های آزار دهنده درونی شان وا میدارد خزنده
وار گاهی از دخمه پر تزویر شان بیرون خزیده و شعبده بازیِخوش آیندی برای
خودشان تدارک بیند .کلید خانه می دزدد از زبان هرز و پیچ دررفته نگون ساری!استاد بی بدیل قلم زرین کوب نوشته جالبی را داشت که جز نت برداشت های کوتاه یادگار است وقتی انسان باید با دست خالی صحنه را ترک کند،
اگر عمر کوتاه خویش را هم یکسرهدریک سلسله تلاش پایان ناپذیربیسرانجام درجستجوی
امپراتوری جهانی و خصوصا درطلب حیات جاودانی ضایع کند،بایدیک جفت شاخ ودوگوش دراز
رابه گاو و خرمدیون باشدخانم ( ش ) فرض محال محال نیست ! شما فاتح دنیای مجازی با هزار نیرنگ و فریب و دغل !! قبول !! پذیرفتم ! شاخ و دم عاریه گرفته از عده ای خران مجازی که سر تا پایشان آلت است و شهوت بردار و گورت را گم کن . در منزل دل آرام آبی به اندازه تشنگی تو موجود نیست . آنچه درپی آنی اینجا یافت نمی کنی ! می فهمی مرا ؟ که
نه من حرفی برای تو دارم . و نه تو کلامی پیدا می کنی که بفریبی !
فراموش نکن من ! من ِ دل آرام قلمرو خویش را با دندان مرزبندی می کنم پا روی مرز و حدودم بگذاری یعنی وارد بازی تلخی شده ای .دماغ مبارکت را از ویترین شیشه زندگیِ من بردار . رد چندش آورش آزارم می دهد .پی نوشت :
زنان هرزه پیروزمندان عرصه ی بی توجهی مردانند..و
چه حقیرند اینان!..
چه زیبا گفت لی لای آسمانی من ! این راز نیست که هیچ
هرزه ای ، هرزه گی خویش باور ندارد... ****و برای تو همسایه !! - لبو فورش ها در تابستان بیکارند و بستنی فروش ها در زمستان !بیچاره آآدم فروش ها که تایم بیکاری ندارند ... برای تو دوست گرامی متاسفم که وقیحانه شرف و حرمت اعتماد را بی ارزش نموده کلیدی کپی گرفته در اختیار دزد قرار دادی ..
۹۴/۰۹/۱۸
اگر جامعه ی پزشکان و هنرمند نماها علق های هرز در خود داشته باشند که تمام قشر آن ها را زیر سوال ببرد تعجبی نیست در این فضای مجازی که هیچ به هیچ اش معلوم نیست یک عده ای یافت بشوند که هیچ از امانت و انسانیت و شعور ندانند. متاسفم.