واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

تکامل ،فنا ، تناسخ / هیچ !

جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ب.ظ
در این شبستان آبان و سوز تازه به فصل رسیده پاییز چایی داغ و گرمی افکار ، حضور را در سیطره انسجام ِ ناگسستگی خویش فرا میخواند.. به این میاندیشم که یحتمل این عالم وجودی حادث و مخلوق نباشد بلکم قدیمی و محتملا ابدی ست . که جنبندگی و تفکر مخلوق نیز لایزال و فنا ناپذیراست . مع هذا در سلسله علل های وجودی حیات یک دور محال هست و علت ملزم به اتکای یک علت نهایی ست. علت النهایه و علت العلل و علت البتدا محرکِ خاصی نمیپذیرد ،آیا این همان فکرو عقل مطلق در ترادف زیبایی ، و زیبایی مطلق در ذات باریتعالی ست!؟توضیح :اتفاق خاصی رخ نداده .. توضیح 2:خرده میگیرید ! در دست تعمیر و مرمت خوانی ست... تصحیح خواهد شد!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۵
delaram **

نظرات  (۲)

۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۹ مجید مویدی
سلام بر دل آرام خانم
متوجه منظور متن نشدم. خواستم درخواست کنم کمی قضیه رو برام شفاف کنید. ممنون
پاسخ:
: سلام بر شما البته حضور محترمتون عارضم آنچه نگاشته شده قطع به یقین دیدگاه کلی فردی و شخصی نیست و جمله بندی های گنگ استفهام آمیزی که به دنبال خواندن متنی مختصر به ذهن حقیر خطور نمود.. و این که وجود واجب الوجود مقتضاى ذات او است.. با عنایت بر اینکه فلاسفه اسلامی دور تسلسل رو باطل اعلام میدارند و عقیده بر این دارند که هیچ موجودى نمى تواند علّت وجود خودش باشد به عبارتی شفاف تر قوام معناى علّیت به این است که موجودى متوقّف بر موجود دیگرى باشد تا با توجّه به توقّف یکى از آنها بر دیگرى مفهوم علّت و معلول، از آنها انتزاع گردد...یعنی علتی ، علت برای خود نیست ! در بحث فرجام شناسی وقتی چنین دیدگاه رو در کنار نسخ روح قرار داده ، کمی موضوع پیچیده میشود و اهتمام تمام میداری که حضور باریتعالی را پلی بیابی بین دیدگاههای متفاوت اما یکسان !
آری حقیقت زیبایی است و زیبایی مختص عشق بی واسطه و بی قید و شرط باری تعالی است.
به قول شکسپیر:این زیبایی نیست که عشق را میآفریند بلکه عشق است که زیبایی را خلق می کند.
تمامی جذابیت پروردگار.جهان هستی.عشق و زندگی و ...برای اهلش به مجهولیت آن است.همچون تشنه ای که به آب نرسیده باشد.همچون عاشقی که به معشوق نرسیده باشد.به قول احمد شاملو:آن کس که می گوید دوستت دارم دل اندوهگین شبی است که مهتابش را گم کرده است.ای کاش عشق را زبان سخن می بود.
این مجهولیت نه تنها گیج کننده نیست بلکه برای اهلش تکامل بخش و سرشار از معنی است.ممنون و سپاس از فکر و درکی که پشت نوشته تان پنهان کرده اید.دل آرام باشی دل آرام.
پاسخ:
: خط سوم ! بلی بلی ... برخی مقولات و مباحث را میتوان به خط ِ سوم شمس تشبیه نمود که درک و نگارش آن برای خود و خویش نیز ناممکن و اندکی پیچیدگی دارد ... ممنومم از دلنشین دُرّ کلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">