Game over
پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۸ ب.ظ
پیش نویس :این نوشته جایگزین متن و مطلبی میشود که بعد از چهار بار بازخوانی ، بنا به صلاحدید و مراعات یک سری مناسبات درج نگردید !--------------------------------------------در مرور خاطرات یاد پنج سالگی برادر زاده ام افتادم . دختر بچه ای ظریف ، سفید پوست و چشم درشت ِ دوست داشتنی. دل آرام هم که عاشق دختر بچه ها ... داشتیم بازی میکردیم . خب من پیشی بدجنسی بودم که میخواست جوجو رو بگیره و یک لقمه چپش کنه . شاد می دوید از دستم فرار میکرد . در حالیکه غش غش میخندید. از اون خنده های از دنیا بیخبرِ مخصوص چهار ، پنج ساله ها و من هم میو میو کنان دنبالش ! لحظه ای ایستاد و یک باره ترس ریخت توی صورتش انگار که این پیشی بدجنس ، عمه نیست و یک گربه واقعی ، غریبه و پرزور است . خودش این بازی را دوست داشت .چون ذهنیتی که از عمه داشت و البته دارد ! موجودی بیحد مهربان از آنهایی که شکل دایه های مهربانتر از مادرند برایش . که
همیشه خدا آغوشش برای کوچولوی نازش آماده مهر روزی ست . اما ایندفعه چرا
جدی شد ؟ و چرا ترسیدچرا عقب عقب رفت تا به دیوار رسید و دستش رو روی
صورتش کشید! که در این میان زمانیبسیار اندک فرصت داد تا عمه در یک لحظه ، مکث و ایستایی و
سکوت خیلی سریع رنگ بازی را تغییر دهد و حضور همیشگی اش را با این گربه
بدجنس تعویض کند . سریع نقاب بردارد و با خنده ای کش دار و آغوشی پر از عطوفت در مامن امن همخونی خویش بفشارد ....میپرسی چرا این خاطره در ذهنت خطور کرد دل آرام ؟ ..خب چون دور برمان و در عالم بزرگی و بلوغ از این دست بازی ها زیاد داریم !بلی بازی !افرادی هستند که با دوستانشان بازی میکنند . با معشوقشان بازی میکنند و فرو میروند در نقشی که نیستند . چه بسا بازی را به حد اعلای پستی میرسانند .باور
بفرماییید ...در بازی میشوند یک دروغگوی قهار و متوهم دشمن زا . یا یک
ابله تمام عیار که تراوشات و اباطیل ذهن معیوب رو به زبان می اورند. بی
آنکه اساس و زیر بنایی بر گفته ها داشته باشند صرف برای بازی و فتح آنچه
که در درون کم ارزش و خرد خویش چیده اند! گاه در کاراکتر گَجِت که مدام سرک میکشند به سوراخ سنبه های خصوصی حریم افراد . عشقشان . دوستانشان ، رفیقشان ! یک ال بی تیِ** بی نقص که مدام مجازستان های دوستان و مخاطبین خاص رو به
اکتشکاف و رصد برای جستن کور سویی هرچند اندک و پیشبرد اهداف ذهنی پوچشان
که نیاز به ارضا نمودن روح آشفته از حقارتهای ثقیل درونی و خاموش نمودنِ آتش
کبر و یا بزرگ نمایی آنچه که نیستند را داراست . اینها بازیگران
ماهر و خطر سازی هستند که آرام و ساکت جلوه میکنند.و چه بسا دیده نمیشوند که نقششان را رو بازی نمیکنند و در پشت صحنه هنرشان به تجلی ست . که بسیار زیرکند و ماهر در نقش . که در روزمرگی هایشان مدام در خلق تنش برای دیگری و تلاطم
روح و روان خویشند . اینان در این بازی غرق شده اند و رهایی برایشان مقدّر نیست !اینان قابل ترحم اند و بخشش. چون بسیار حقیرند.وآژه های کژتابِ ذهنشان همچون نطفه ای فربه اما نارس مدام لگد بر روانشان
میزند. باید به دیدی رقّت، آمیخته در بی تفاوتی بدینان نگریست و فرصت داد تا
نقابشان را همچنان بر چهره داشته باشند. اینها به بازی عادت کرده اند .در این میانه و بازیِ زندگی عده ای هم بی پروا حمله میکنند. بی پروا سخن میرانند . بی پرا
عشق و نفرتشان رو بروز میدهند به شکل یک
حسودِ بیبخشش.یک غیرتیِ بیتحمل. یک حسابگرِ موازماستبیرونکشنده .یک بیعاطفهی بیتفاوت.اینها بازی را سریع تمام میکنند.سخت و
محکم در آغوش میکشند و فرصت یکنواختی به زندگی نمیدهند.لذت بودن در
کنار همدیگر را مستدام و ابدی میخواهند چون دانسته اند که عمر و اجل فرصتی
نخواهد داد که بازی را تمام کنی که دوباره خود شوی که در اغوش بکشی و
بگویی چیزی نیست و فقط یک بازی بود .یک بازی استراتژیک اصلا ! و یا هیچ نگوید و فرصت دهد که آغوش خود بگوید و عشق میانجی عطفت باشد در این نبرد ! و در کل باید به درک درستی رسید که در نبرد و بازی استراتژیک زندگی تو یک تک تیراندازی که تنها یک صدم از ثانیه فرصت داری که ماشه را بچکانی ...در جرح و تعدیل روزمره گی زندگی ،در نقش جراحی هستی که یک فرصت داری تا رگی را قطع کنی و این یک لحظه ها همه چیز هستند یا تلی از فاجعه !بعد نوشت :نهمین حرف از حروف انگلیسی - i - یک کلمه است از بیست و چهار کلمه پادرهوای ملفوظ اما در کاربرد ِ من برای افزودن ، یک دنیا حرف است یک تلنگر یه سخن و یک هشدار ! یعنی من ! اینجا در میان این آدرس ایستاده ام .میبینم ! کاملا متوجه هستم اما دم برنمیارم . آره دوست گرامی اینجا وبلاگ بود و است و جاده ابریشم نبود و نیست که شما برای دستیابی به اطلاعات همسایه مجاور مورد استفاده قرار دهید در حالیکه راه مخاطبتان از منزلستان خودتان هم کوتاهتر بود ! هم .... / بگذریم / آره جانم اینجوریاست ...گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن ان پشه عیان در نظر ماست پی نوشت :-: اینکه بعضیا دوسطرِ صد کلمه ای رو نمیتونن بخونن چطور میتونن یک بند هزار و یک کاراکتری رو مطالعه بفرمایند و صاحب نظر هم باشن ؟+: اینها مجبورن ! میفهمی ؟ مجبــــــور -: آها به این مورد فکر نکرده بودم ! **ال بی تی = بزرگترین و قویترین تلسکوب نوری جهان !
۹۴/۰۷/۰۹
مضمونی که جذابیتش نفس گیر است
دنیای دخترانه ی تو
نه با شمع و نه با عروسک معنا پیدا میکند
و نه با اشک و افسون
اما تمام این ها را هم در بر می گیرد
تو
نه ضعیفی و نه ناتوان
چرا که خداوند تو را
بدون خشونت و زور بازو می پسندد
اشک ریختن قدرت تو نیست
قدرت روح توست.