واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

سیاج

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ب.ظ
همچون دیوانه ای که خود را خدا میپندارد ، ما خود را فانی می انگاریم - پل سارتر و ما می میریم که دوباره متولد شویم ! عجب حکایت عجیب  و مضحکی!!ساعت چهار صبح را  هم گذشت و هنوز چشمانم در عمیق ترین و تاریک ترین نقطه از قلبِتاریک پلک ! خیره مانده اند..  این بغض تلخی که حنجره را میدرد . اما  سکوت درد عظیمی ستدر آن دمی که  که انگاره های ذهن روی  6 حس ات خنجر می کشند و تو  درمانده تر از آنی کهحتی ناله ای سر دهی ... سکوت در هجمه هجوم توفنده ای چنین ، در هوایی صامت و مبهم .. و حقا زنده گی مان مرثیه سرایی برای مرده گی مان است در  این حیطه مختوم آکنده از رخوت! پانوشت :در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی فقط قیاس یک حالت با حالتی دیگر است.تنهاکسی که حد اعلای بدبختی را شناخته باشد میتواند حد اعلای خوشبختی را نیز درک کند.میبایست انسان خواسته باشد بمیرد، تا بداند زنده بودن چقدر خوب است. پس زندگی کنیدو خوشبخت باشید.هرگز فراموش نکنید که تا روزی که خداوند بخواهد آینده انسان را آشکار کند،همه شناخت انسان در دو کلمه خلاصه میشود : صبر ...... امید "قسمتی از  کتاب کنت مونت کریستو اثر الکساندر دوما" ** سیاج : حصار ، دیوار
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۲
delaram **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">