سیاج
يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ب.ظ
همچون دیوانه ای که خود را خدا میپندارد ، ما خود را فانی می انگاریم - پل سارتر و ما می میریم که دوباره متولد شویم ! عجب حکایت عجیب و مضحکی!!ساعت چهار صبح را هم گذشت و هنوز چشمانم در عمیق ترین و تاریک ترین نقطه از قلبِتاریک پلک ! خیره مانده اند.. این بغض تلخی که حنجره را میدرد . اما سکوت درد عظیمی ستدر آن دمی که که انگاره های ذهن روی 6 حس ات خنجر می کشند و تو درمانده تر از آنی کهحتی ناله ای سر دهی ... سکوت در هجمه هجوم توفنده ای چنین ، در هوایی صامت و مبهم .. و حقا زنده گی مان مرثیه سرایی برای مرده گی مان است در این حیطه مختوم آکنده از رخوت! پانوشت :در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی فقط قیاس یک حالت با حالتی دیگر
است.تنهاکسی که حد اعلای بدبختی را شناخته باشد میتواند حد اعلای خوشبختی
را نیز درک کند.میبایست انسان خواسته باشد بمیرد، تا بداند زنده بودن چقدر
خوب است. پس زندگی کنیدو خوشبخت باشید.هرگز فراموش نکنید که تا روزی که
خداوند بخواهد آینده انسان را آشکار کند،همه شناخت انسان در دو کلمه
خلاصه میشود : صبر ...... امید "قسمتی از کتاب کنت مونت کریستو اثر الکساندر دوما" ** سیاج : حصار ، دیوار
۹۴/۰۶/۲۲