سبت نگاری !
شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ق.ظ
تند نگاه میکنی و چشمانم از شرم رو برمیگردانند.. پی در پی پرسش و پرسش اما بی پاسخ .چیزی شبیه به پتک بر فرق احساس ، درمانده و عاصی فکر میکنی که باید بگریزی . از این نجواهای گیج کننده مغز که مانند زالو چسبیده اند به رگ احساست . حماقت است که نعره های کر کننده - زندگی زیباست را شنیدن و لبخندِ تمسخر بار زدن ! تمسخر بار از این جهت که تنها تفاله باقی مانده از این تغزل های متعفن تکرار رنج وماندگاری تمدنهای مضحکودست بریده از زمان است به گیوتین ارزش و باور ! ... مگر آدمیزاد چیست ؟ هیچ ... هیچ ...جز پسمانده ای از تراوشات یک تفکر معیوب که به دنبال خدا شدن است و مردابهای ذهنش رابا واژه های ایسم بالا می آورد . عادت دارد تصور جاودانگی اش را با رفتارهای مادی خویش پیوند بزند و در ناخود آکاه ضمیر نفرین شده اش خدایی باشد برای خویشتن و خدایی کند !و مرگ پایان این توهم است ...زنده باد مرگ که. میزداید توهمات را در میان شکافت تفکرات..باید از این دایره جهنمی گریخت ... چارتهای نظم و کلونی های شهرت و ثروت دغدغه هایمسخره تن ، ورود در تیزابه های مازوخیسم و باورهای سادیستیک - نـــه!! -اینها هم نیست که رمز آرامشِ قرار ، در آمیختنِ قناعت در فهم اطراف به مقداری تخیل نیستی ! و پذیرش جهل و سیگار خشم را به ریه های اندوخته فرو بردن و دود کردن .. بالا آوردن تمامیباورها و زدن به وادی جنون برای رهایی از مرگ ... پی نوشت 1 : تمامی اندهم را به عروسکی خواهم فروخت - اینجا جای ماندن نیست ... پی نوشت 2 :هی دل آرام ! در این اتوپیای لجن مال شده در انزوای یک تنهایی خواهی پوسید ... تو بیگانه ای ..تو در جوهر و سر رشته کلام کامو خلق شدی ، نقش آفریده ، خوانده شدی و تمام گشتی !
۹۴/۰۵/۲۴
مرگ سکوت را طنین افکن خواهد کرد .