واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

راه ما از دل دریاست،بیا تا برویم!

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ب.ظ
در میانه‌ی سفر زندگی، خود را در جنگلی تاریک یافتم؛ چرا که راه راست را گم کرده بودم.هنوز هم در آن جنگل تاریک به‌سر می‌برم. خوشحالم از این‌که راهم را گم کرده‌ام. می‌خواهمتا آخرین لحظه‌ی زندگی‌ام درون تاریکی این جنگل باشم. (کمدی الهی. دوزخ. سرود اول)از سراشیبی تــردید اگـر برگردیمعـرش زیر قدم ماست بیا تا برویــمزره از موج بپـوشیم و ردا از طوفــانراه ما ازدل دریاست بیا تا برویم...چیزی از راه نمانده ست چرا برگردیمآخــر راه همین جــاست بیـا تا برویمفرصتی باشد اگر باز در این آمد و رفتتا همین امشب و فرداست بیا تا برویم- ابوالقاسم حسینجانی -****تنها راه تحمل هستی این است که در ادبیات غرقه شوی، همچنان که در عیشی مدام... فلوبرآفتاب تو را شوم ذره معنی والضحی بیاموزم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۳
delaram **

نظرات  (۶)

زنی که راهروها را جارو می‌کشد و پوکی استخوانش را قایم می‌کند و رنگ دکمه‌های لباسش باهم فرق دارد، قهرمان من است. از روزهای جهانی برایم نگو.
کاش آدم حق انتخاب داشت....
موندن یا رفتن.........!!
پاسخ:
: بودن یا نبودن ، در حقیقت وسوسه این است .... آدمی صاحب فکر و اندیشه و اختیار است ... انکس که چمدان بست ، خواهد رفت ! جایی نوشته بودم برای دوستی ! اگر آمدن و رفتن نت را به مرگ و زندگی شبیه سازیم.. صمد این را به بهترین حالت برای ما توصیف میکند از زبان ماهی سیاه کوچولو: -مهم زندگی یا مرگ من نیست، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری بر زندگی دیگران داشته باشد- ممنونم نازنین شیما
تا راز درون روسری رو شده است
باد از همه سو عاشق گیسو شده است


سخت است که زندگی کند در جنگل
شیری که اسیر چشم آهو شده است
پاسخ:
:
(دیدی چگونه نور لای هرج و مرج گیسوانت جان می کند تا زنده بماند؟
من مرگ را همانطور تجربه کرده ام)

سلام بانو دلارام . پوزش میطلبم غیبت صغرا بودم.
پاسخ:
: سلام گرامی صغری و کبری دوقلوی همسانند ... اطمینان کامل دارین که اشتباه نگرفتیشون ؟ ** به دلیل گرما دخترکان موهایشان را با تیغ تراشیدند ! شاعران گرام ! اسلحه تان را روی زمین و دستانتان را پشت سر قرار دهید ...
دو دست سرد و اکراهی، خودم هم خوب میدانم
مرا دیگر نمیخاهی، خودم هم خوب میدانم

هوا یخ بسته و توفان، شکسته آخرین پل را
نمانده بین مان راهی، خودم هم خوب میدانم

نشو دلخور اگر میخاستم مال خودم باشی
زیادی دلخوشم گاهی، خودم هم خوب میدانم

چه اصراری به لبخندی که سهم دیگران باشد
برای من فقط آهی، خودم هم خوب میدانم

همه از کاه میسازند کوه اما تو برعکسش
ش/کوهم را چه می/کاهی، خودم هم خوب میدانم

به روی خود نیاوردی نگو چیزی نمیدانی
از اندوهم تو آگاهی، خودم هم خوب میدانم

تبم بالا و بالاتر از آن هر نسخه زیباییت
تو بیش از قرص یک ماهی، خودم هم خوب میدانم
پاسخ:
:
عمیقا به اون تنها راه تحمل هستی ، باور دارم با اندکی چاشنی موسیقی البته.
پاسخ:
:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">