پاسخ ها ..
برهان: «معنویت بخشیدن به جنسیت، عشق نامیده میشود.»
بزرگوار گرامی !از پیامتان ممنون که چنین دوستانه و دل نگران نگاشته بودین . حضورمحترمتون عارضم،حقیرسوختن ها را سوخته و باخت ها را باخته که عمر شصت نشده،در سی ،حجت نمود !
بسوختم که ساختن در سوختن است
خرابش کردم که عمارت در خرابیست
خـــانه نو میکنم به وجه حسن
خانه ای گر به حال سوختن است
این قلندر زاده دادش از فراق است و در این که مسلخ عشق حکمش سر بی سوداست شکی درش نیست ... لذا نگاه بزرگوارتان را معطوف کنم به حکایت آن عارف که فضولی در رسید و گفت فلان مریدت شرابخواری میکند و بطر شراب پشت فلان کتاب مخفی !مراد به ارامش به منزل مریدمیرود و سخن ها میگوید تا به گنجه کتاب میرسد.تک تک کتابها را بر میدارد و درموردشان میپرسد به کتاب مورد نظرکه میرسد ناگاه مرید میگوید یا پیر این کتابِ ستارالعیوب است ! و چون این جمله را می گوید استاد به شرم و تعجیل از منزل شاگردش خارج میشود ..! گفته هایتان حجت و اکمل صحیح بود و حقیر واقف به امر ... لذا دست قهار عدالت ِکائنات هست و حاکم ناظم و عادل ، من !کجای این وادی ام که سخنی برانم.برای عده ای که طالب وفا ،مدعی مروت و پاکی اند در حالیکه مدتهاست دلشان هرز رفته که فلانِ احساسشان هرز شده.که عادتشان شده چنین زندگی !آنکه قفل روح و دلش بکرنباشد و چفت نشود، چه توفیر از تلنگر! مگر ما مصلح عالمیم؟! حکم طریقت است، برنج و مرنجان .که در آن رنجش از کفر است .کاش اندکی بخشنده تر بودهو عیبش اینگونه عیان نمی فرمودین ...که لغزش آدمیان گاه از تلاش های نافرجام برای دستیابی به سعادت و خوشبختی ست ./خنک ان قمار بازی که بباخت هرچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر پاسخ به پرسش دیگر : بزرگوارم دل آرام ماوا ندارد ، در نوشتن خانه کرده . او در بیان از عامیانه ها میگوید چرا که تک تک واژه ها در حنجره اش جان میکنندقلم میشکند!در خصوص پرسش سر بسته که بی آدرس ارسال فرمودین :در این خانه مجازی من تک تک افراد یک اتاق دارندبرای ساکن شدن . گاه ممکن است که در لیست من باشند و من در حضور غیاب مجازستانشان نباشم .. چه توفیر به احوالات من یا دیگران که ابتدا به ساکن عرض نمودم صرف خواندن است و هرچه خلوتر ، سکون و زلالی افزون بدین علت خود به قاطعیت و جدیت خواسته ام از عزیزانی که از نحوه بیان و به قول خودشان قلم تند و زبان تیز پر ایهام و استعاره و کوبنده گاه گاهِ نوشته های وبلاگم میهراسند در منزلگه مجازستانی شان اتاق دل آرام محذوف بدارند که خوش داریم همان سایه هیچ باشیم در فنا .... دل آرام از حضور کسی مشوش نیست که گر غیر از این بود خانه نو میکرد به وجه حسن ! .. اگر هضم کلامم برای عزیزی سخت است آزار چرا ..
پا نوشت :
صبورانه در انتظار زمان بمان، هر چیز در زمان خود رخ می دهد. حتی اگر باغبان، باغش را غرق آب کند، درختان خارج از فصل خود، میوه نمی دهند و کلام آخر از غیر :در بدترین ما آنقدر خوبی هست و در بهترین ما آنقدر بدی هست که هیچ یک از ما را شایسته نیست که از دیگران عیب جویی کنیم