واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

علامتها ...

سه شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۲۳ ب.ظ
امروز داستان مشهوری رو دوباره خوانی میکردم از اُ - هنری  در مورد دلا و جیم که یحتمل به دفعات خوانده باشید. این دو زوج جوان و عاشق ! قهرمانان قصه‌ی معروف ویلیام سیدنی پورتر که عزیزترین دارایی‌هاشان را فدا می‌کنند تا عزیزترین هدیه را برای عزیزترین آدم زندگی‌شان بخرند: دلّا آبشارِ مواج و درخشان موهای بلند و زیبایش را میفروشد تا با پولش زنجیری  طلا برای ساعت  ارزشمند جیم بخرد که البته پیش از آن جیم آن را فروخته تا شانه ای جواهر نشان برای دلا بخرد! و اما زندگی ما چقدر شبیه به این داستان است ... چه شبیهیم به این دو. دلّا و جیم های  مکرر و مکرر و مکرریم در روزانه های زندگی . دم به دم، ثانیه به ثانیه  روز به روز و سال به سال، بهترین دارایی‌هامان را به پای چیزهایی می‌ریزیم که خود، نابودشان کرده‌ایم. عمرمان را به پای عشق، عشق‌مان را به پای دروغ و هوس، هوس‌مان را به پای آرامش، آرامش‌مان را به پای ثروت، ثروت‌مان را به پای عمر ، احساس مان را وقت مان را پای کتمان ها و خفیه کاری ها ...و. ..تا الی .....آخر آدم‌های زندگی‌ را حتی به پای هم. خودمان را به پای آن‌ها. آن‌ها را به پای خودمان. چیزهایی را با سختی به دست می‌آوریم تا بریزیم‌شان به پای چیزهایی دیگر، که به آسانی از دست داده‌ایم. یا به سهولت ببریم از آنچه محال بوده ! که عصیان کرده باشیم بر تصورات و ساخته های غلط ذهنی و بلکم مثبت خود در خصوص افراد پیرامونمان ! ... اُ – هنری در پایان داستانش این دو زوج عاشق و فقیر را خردمندترین ابلهانی می‌داند که به هم هدیه می‌دهند. و در این میانه هم ، ما ابله‌ترین خردمندانی که از هم، خودشان را دریغ می‌کنند. به گمانم. زندگی هر تک تک ما ، با در نظر گرفتن خطوط برجسته آن ، تراژدی حقیقی ست ..اما تا جز به جز آن  را در کالبد بررسی وا کاویی میکنی وجهه ای کمیک به خود میگیرد کارهای روزانه ، دغدغه های همیشگی را به همراه می اورد میل و هراس ها اضرابهای مدام و سرخوردگی هایش را بقچه پیچ میکند... و ما این میان شکنجه زندگی را با خنده کامل میکنیم... تقدیر، رنجهای تراژیک را وارد زندگی افراد میکند... و با این فعل منزلت حضور حیات را به وجه دلقک وار فرو می کاهد ..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۵
delaram **

نظرات  (۴)

به کلن خوش اومدی دل آرام جان . اونجا خوش آمد گفتم جواب ندادین.
پاسخ:
: ممنون عزیز .من وارد چت کلون ها نمیشم و اصولا نمیخونم - از ما گذشته واسه شونزده هفده ساله هاست.. به هر حال ممنونم
حالا که جدا شدی از شوهرت بیشتر لیز بخور
پاسخ:
: «چون خاک یافت مراغه دانست کردن» .... از حدیث ، حدیث شکافد ! فعلا اونی که لیز خورده تلپ شده اینجا ، ما که ثابت و استوار ایستاده ایم ... خوبه یه نگاه به زانو هات بندازی .. پاشو تا بیشتر خاکی نشدی حاجی! نفرمودی با چه کسی اشتباه گرفتی !
پاره تنم ....
به تن دیگری رفتی ؟
عادتم را که میدانی ؟
چندشم میشود لباسی که به تن دیگری رفته بپوشم
تک پرم نماندی خیالی نیست. دیگری پرپرت میکند شک نکن.
حرفهایم
دلخوریهایم
دلتنگیهایم
و تمام اشکهای من بماند برای بعد
تنها به من بگو با اوچگونه میگذرد که با من نمیگذشت.
بعد از رفتنت دلم مرد.مدتهاست که دیگر مغزم تصمیم میگیرد نه دلم
عاشقانه و صادقانه هم که بیایی دیگر من، من نیستم.
پاسخ:
: درسته شاعر فرموده : لعنت به تو و عشق تو ذات خرابت **اما ظاهرا یه جا دیگه هم فرمودن که : خوشا به بخت بلندم که "کنار" منی! تو هم قرار منی هم تو بی قرار منی **لذا دل آرام مکرر به تکرار این بیت را میخواند که موی کج ، ابروی کج ، مژگان کج و دستار کج راست ناید کار ما با آن سراپا کار کج‏. اگه بدونم این مثل تا ثریا میرود دیوار کج رو کی اختراع کرده خرخره اشو میجوم....
فراتر از حد تصور من زیبا هستی. سیرت و صورت و هنر و معرفت همه زیبا.فتبارک الله احسن الخالقین.
پاسخ:
: شما لطف دارین .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">