واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

هرز یا هرزه ؟

سه شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۴۰ ق.ظ
دارم فکر میکنم .. اصن کی گفته دل آرام باید که قلمبه بنویسد و سلمبه بخواند و انتقاد شود... کی گفته که باید ساده بنویسد و شرح ماوقع کند که بگویند سورئال های آمیخته در فلسفی هایخطی ات دل را قیری ویری میدهد و در پایان به جمله این را نه ! اکتفا کنند. این بار از خلوت رها ،و در کمال سکون و علو طبع و اوج آرامش به اجتماع مینگرم ! چرایش هم مهم نیست که دوستان میداننددرخصوص نقد اجتماعی نوشته های ممنوعه دارم. این که ممنوع نیست.همش نقد استیک نقد ساده . اصلا یک بررسی بالینی ست ! اینکه واژه هرزگی برای من از نظر لغوی بار اخلاقی منفی را تداعی نیمکند . شاید در نگاه اول مضحک به نظر برسد !یعنی انجورکه که میگویند فلانی هرزه است یا هرزگی میکندیا هرز می پرد و یا از این قبیل کلمات .خدابیامرز ، دهخدا هم نمیگوید هرزگی یعنی کار بد و قبیح میگوید هرزگی ناز و کرشمه و دلربائی هم معنی میدهد .اما  هرزه که میشنوم یاد هرز خودمان می افتم . اتفاقا همین دهخدا می گوید هرز همان هرزه است که مخفف شده است .پس وقتی که میگوییم فلانی هرزه شده است ،یعنی که فلانش پیچ یا مهره اش هرز شده. که جا نمی افتد که خوب بسته نمیشود چکه دارد که آنچه که باید سر جایش باشد نیست! که ار ریخت افتاده از قاعده و اندازه فارغ شده . پس دیگر آن جای حقیقی که باید باشد ، نمی تواند که باشد و یا بالعکس  آنچه را که باید در خود بگیرد در آغوش بفشارد و نگذارد رخنه ای روزنه ای در میانشان باشد ، نمی تواند . یک‌جوری نیمه‌ی خودش را دیگر نمی‌تواند چفت خودش کند.فرمود : هرز یعنی بیهوده.  یعنی آدم‌ات را داری، آن‌ی را که باید در دلش جا بگیری در دلت جا بدهی، داری، اما دیگر وجودت بیهوده است؛ هرز است.  آقا جان !! دیگر بدتر از این؟!   پی نوشت : به گمانم آدم باید مواظب باشد هرز نشود؛ هرزه نشود. به گمانم آدم باید خودش را، آغوش‌ش را، حجم روح و جسمش را، سالم و اندازه نگه دارد برای نیمه‌اش، برای آنی که باید.  ته نوشت : مواظب هرز رفتن روح باید بود... از ریخت افتادن صرف ظاهر نیست .. چفت دلت هرز بره دیگه درست نمیشه !  توضیح : همین
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۹
delaram **

نظرات  (۵)

۱۹ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۲۹ نازنین قائمی
اون دختری که شب نمیتونه باهات بیرون با اون دختری که هر دیقه زنگ بزنی دم در وایساده فرق داره

* اون دختری که همیشه کنترلت میکنه با دخترای که تابهش زنگ نزنی پیداش نمیشه فرق داره

* اون دختری که اگه با یه دختری ببینتتون تا یه هفته غذا نمیخوره و آهنگ غمگین گوش میده با اونی که با یکی ببینتتون بگه اشکال نداره فرق داره

*اون دختری که اهل میس کال انداختن و چاپیدن و عشوه الکی اومدن نیست و هر لحظه حواسش بهت هست و مدام پیگیرته با اونی که میگه عشقم شارژ نداشتم خیلی فرق داره

*اون دختری که عشقش رو از رو ماشین و پول انتخاب نمیکنه با اون دختری که اگه با ی ماشین مدل پایین بری دنبالش میگه کاردارم
خیلی فرق داره
پاسخ:
: مرسی نازی .. همیشه میخونمت گلم ..
بانو دلارام عزیز در قاموس ایرانی عهد شکستن و عدم پایبندی به اصول اخلاقی به قول خودتون هرز رفتن معیار های مردبودن شده
هرزگی هم که هنجار قابل قبول جامعه شده .
پاسخ:
: خداوندگار معجزه کرد وقتی انسان را خلق نمود... باید که معجزه کنیم و انسان بمانیم...
۲۱ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۲۶ رفیق پاییزی
خوب سلام علیکم مون بجاست ...
مشکلم با ادمین بلاگ مذکور بیشتر تقصیر اون بود تا من !چون من آدم منصفی هستم اگر اشتباه کنم زود هم اعتراف می کنم ...
من فرصت بیان حرف هایی رو به طرف مقابل می دم که تنها در زمان عصبانیت می تونه بزنه !این یه لطف بزرگ هست ...
اما اونها متشکر نیستند؟ چرا ؟
چرا اصلا کسی رو که بیشتر از چند بایت در این مجازی سرا نیست -همون هیچ- هم نمی تونن تحمل کنن ؟
آیا من مقصرم ؟
دوست گرامی اصلا چیزی به نام افق وجود خارجی نداره ... همش شکست نور هست !
باز هم نور ... هرجا که نیست مشکل بوجود میاد !
هرجا هم که هست ... باعث اشتباه در برداشت و تحلیل میشه ...
واسه اینه که خداحافظی از سلام بهتره ...
واسه همینه که پاییز از بهار دلنشین تره !
چون نور کمتره .گفتم که ،تاریکی بهتره !
خدا رو شکر که اینها همش خواب و خیال ِ بی تعبیره!
پاسخ:
: این روزها هیچکس حاضر نیست برای دوستی و احساس کمی فقط کمی کوتاه بیایید.. کمی وقت بگذارد... از احساسش هزینه کند ولی شما همچنان. منصف باشید... خوبی ها به منبع خود کمانه میکند.... انعکاس فعلی باشید که دوست دارید در دیگران ببینید.....
مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را

نسیم مست وقتی بوی گل می‌داد حس کردم
که این دیوانه پرپر می‌کند یک روز گل‌ها را

خیانت قصه‌ی تلخی است اما از که می‌نالم؟
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چه آسان ننگ می‌خوانند نیرنگ زلیخا را

کسی را تاب دیدار سرِ زلف پریشان نیست
چرا آشفته می‌خواهی خدایا خاطر ما را

نمی‌دانم چه افسونی گریبان‌گیر مجنون است
که وحشی می‌کند چشمانش‌آهوهای صحرا را

چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده‌تر کردی معما را...
پاسخ:
:
در مطلب قبلی، خویش را چنان در گِل مانده و درمانده یافتم که مجال ورود به مبحث جدید نبود!
و اما بعد؛
در خصوص واژه هرزگی همان است که فرمودید؛ نشان به آن نشان که دهخدا هم چنین مکتوب نموده اما روابط خارج از اصول اخلاقی منجر به تنزل شخصیت شده و دیگر لایق هم آغوشی با یار خود نخواهیم بود و شما چه نیکو گفتید : آرام آرام از راه بدر خواهیم شد وقتی از روح و روان خود مراقبه نکنیم. در آغوش رفتن عاشق و معشوق، قصه ای بی نهایت مضحک است وقتی یار در آغوش دیگری لغزیده و آرام گرفته باشد ...
همین !!
پاسخ:
: جایی همین دور و برها گفته بودم که به ننگ آورین ترین شکل ممکن معاصر روان خویش هستیم ... گلسا ، روشن و تیز چنین مرقوم فرمود :ما مدرن زده های فراموش شده ای هستیم که زمان و ارزش های انسانی را در شتابی بی دلیل و اغراق شده باخته ایم .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">