نردبانی به قعر ..
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۳۸ ب.ظ
زندگی تجزیه شده در زیر رادیکالهای هنجار ،
تابو ها ، اخلاقیات ، شرقی بودنها و ریشه بر خاک داشتن ، سر لوحه تمامی این
تجزیه ها !
براستی نمیدانم در این سیطره من یک حدِ
بی نهایتم یا حدی در بی نهایت.. . تنها لامتناهی بودنش را لاممکن نمیدانم .این دریای عمیق، آرام آرام به حال مد در
آمده ! سر ریز ، لبریز ، طغیانگر ویرانگر .. بیرحم و بی تفاوت!
آنکه آب و آتش میشناسد ، خوب میفهمد استیصال میان این دو عنصر یعنی عدم . که یا باید سوخت و از خاکستری دیگر برخاست . یا که ماهی سیاهی کوچولویی شد و دل به آب داد. در یک سو دریایی خشمگین و دگر سو آتشی غضبناک
... و تنها آبی آسمان بالای سرت هست که زیبا و آرام ، مهربانانه نگاهت میکند . و تو می اندیشی آیا گیر افتادن میان آب و آتش ، همان
بن
بستی ست که باید برای خلاصی ازآن رسم پرواز آموخت ؟
پاورقی :
هر آدمی یک کُد است ... تنها یک عدد است .. ! عددی که روزانه از آن کم میشود و زیاد میشود
و زندگی یک تبلور نابهنگام و ناگهانی ست
که نقطه عطف اش مرگ است که زیستن را جاودانه ساخته! برای درک و فهم مفاهیمِ موج باید که ماسه
بود ... همین !!
لپ کلام :
کار از کار گذشته ... اما آب از آب تکان نخورده ! تصحیح شد ..آب از آب تکان نخورده .... اما کار از کار گذشته !*ممنون از جناب تنبور حق بابت نکته سنجی مو شکافانشون ..." .....اما در مورد بسیاری از واژه ها بیشتر نمود دارد اینکه مفهوم را مدیون بار
معنایی برهه ای از زمان یا مثلا مضمون و حتی شاید در ابداع ،اتیکت خورده ی
بسیاری از اتفاقات ناملایم عمرند. و....."
۹۳/۱۱/۰۳
انار را به نیت تو شکافتم؛
ترش است،
ترش ترش..
همه دانه هاش را میخورم و آرزویت میکنم..
یکیش خراب است، یکیش را خواهرم خورد،
باز تو نیامدی..
و شاید؛؛
همان یکی ها دانه آرزو بود