واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

یک کلام حرف حساب!

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۱۷ ق.ظ
شنیدین ؟ یه ضرب المثلی هست که میگه دیزی پنج سیری رو به چارک گوشت بریزی سر میره !  یه سری هستن حکایتشون همینه .ظرفیتشون یه مشت نخود و لوبیا و یه پر دمبه بیشترنیست. چه برسه به گوشت لخم و تازه ! اما جالبه خودشون خبر ندارن و خرشون رو همچی دراز میبندن و اِهن و تلپ شون گوش فلک رو کر میکنه که اگه گذرشون به هندوستان بیوفته حتما ازش میپرسن شما چرا با شاه یاغی نشدی وقتی همچی توپ و توپخونه داری..!؟ اصن خدا ؛ خدایی کرده و قدرت نمایی.. والا ! ظرفیتشون یه ته استکان بیشتر نیست اما کنار دریا برن توهم میزنه و میزنن دل ِدریا تــــازه غرق هم میشن .. بشینن ورِ یه صراحی و دست هم بهش نزنن عجیب بد مست میشن ،میزنن به خراب کردن و یاغی گری .. حالا شما تصور کن یه همچی جونورایی !!.. آخ ببخشید یه همچین آدمهایی که کلهم اجمعین دارایی و داشته هاش یه مشت عقده حقارت  و دو سه پر سبزی پر گِل آخه چی باید گفت ؟   ته نوشت :  همینجوری !!  میگم تا حواست باشه  عقب تر بایست !من خود نیز تا این حد به خویش نزدیک نمیشوم.. چه برسد به شما که تازه از راه رسیده ای! عقب تر بایست لطفا..     پاورقی از مجازستان : " برای آدمهای اطرافتان مرز بگذارید.....! مرز صمیمیت ، مرز تماس فیزیکی ، مرز رفتار ، مرز کلام .. شما این مرز را تعیین کنید و همیشه یک قدم عقب تر بایستید... همیشه !  "
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۰۹
delaram **

نظرات  (۳)

دل آرام خانم و این همه عصبیت ؟ واویلا
پاسخ:
: خیر ! عصبی نیستم !
خاک بر سرت کنن
من مگه چند بار پیام دادم بهت که اینها رو نوشتی.
بیش از اونی که تصور کنی مغرور و متکبری .
پاسخ:
: شخصیت نهانی تان در بطن کامنت جلوه میکند. برایتان روحی سالم و ذهنی سالمتر آرزو دارم!
۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۸:۱۸ علی حسین زاده
افرین زیبا گفتی
پاسخ:
:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">