واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

خنیای دلدادگی

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹ ق.ظ
موضوع تاپی هست که در مخیله ام میچرخه.موضوعی که نه درگیرآنم و نه در گریز آن اما در کالبد چرایی اش به تکاپو و تجسسم چرا که در محیط پیرامون وقایع مرتبط رو بسیــار مشاهده میکنم ..امروزکتابی مطالعه میکردم ،مطالبی پراکنده اما در خور..!به جمله ای برخوردم که لحظه ای تونست من رو به مکاشفه اجمالی دعوت کرده و استارتی رو در مورد موضوع مورد بحث سطوح ذهنم بزنه.. مارگوت بیکل ، شاعر آلمانی که بسیاری از نوشته هایش توسط احمد شاملو ترجمه و تدوین شده در این گزین گوی هاچنین نوشته  :پنجه در افکنده ایم به دستهایمان بجای رهای شدن ،سنگین بردوش میکشیم باردیگران را به جایهمراهی کردنشان .عشق نیازمند رهایی است نه تصاحب.دراین راه ایثار باید ، نه انجام وظیفه .. خب اگر بخواهم بسط بدم این جمله را باید عرض کنم - تو مال منی - از مرسوم ترین جملات عاشقانه ای هست که بار ارزشی ثقیلی هم دارد!! عجبا که آدمها عاشق میشوند و تمامی تلاشو ترفندشان را به کارمیبرندتا مورد نظر را ازآن خود کنند و سپس فاتحانه به خود ببالندکه نامبروانِ این به ظاهر رقابت میدان بوده اند ! که چه بسا در این نفرت تراشی و ستیز بادشمنان فرضی اولینضربه وارده معطوف این دیکتاتور سینه چاک خواهد بود..محدوده حریم خصوصی افرادرا ناخودآگاه تنگتر و تنگتر میسازیم چون بیم ان میرود که مبادا به چنگ آورده را دوباره ازدست دهیم.به نوعی صلب اختیارات کرده و رفته رفته پی میبریم فی الواقع عاشق آن تصویری شده ایم که ساخته ذهن خودمان است و شخصیت واقعی فردموردنظر پس زده شده .و به جد تلاش میکنیم که شخصیتشرا تغییر دهیم.گویی تیشه به دست مبادرت به تراش دادن زوایدی از خصوصیات باطنی و اجتماعی وی میپردازیم که مزاجمان را می آزارد و یا باب میلمان نیست .اما به راستی نمیدانیم این ضربه ها درد دارد و به هر ضربه ای طرف مقابل را مجروح و زخمی میسازیم و صد البت آزرده خاطر.. بی آنکهخود نیز متوجه موضوع باشیم سعی کرده ایم شالوده ی باطنی اش را طبق خواسته های خویش دستکاری کنیم و او را از خودش بگیریم !توصیه : آنکس که قصد دارد برود در هر صورت خواهد رفت و هرچه بیشتر بر جبرخواسته خویش ،استقامتورزیم رفتن اش را تسریع نموده ایم و این اصل را باید سرلوحه قرار داد که برای نگه داشتن،بایدرها کرد و نباید عاشق بر معشوقی شد که ساخته و پرداخته ذهنمان است ...  پ.نوشت1 : آدمها سند ناپذیرند .. روح سرکش انسانها قابل مهار کردن و به زنجیر کشیده شدن نیست..!    پ.نوشت2 :  برخی مطالب و برخی موضوعات یهویی و بی هوا ، بی ملاحظه ی زمان و مکان به ذهنم راه پیدا میکنند.. بی مخاطب و عاری از حس حقیقتی که زهر کلام را در نهان خویش پنهان ساخته ..   * سعاد الصباح مینویسد: عشق کودتایی ست در کیمیای تن و شورشی ست شجاع بر نظم اشیاء و شوق تو ،عادت خطرناکی ست که نمی دانم چگونه از دست آن نجات پیدا کنم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۲
delaram **

نظرات  (۷)

حسادت وسواس گونه یک مرد به علت ترس از دست دادن همسر و یا دوستش است. کارگر به کارگر دیگر حسادت می ورزد زیرا می ترسد مقام و اعتبارش را از دست بدهد. ریشه حسادت ترس و ریشه‌ ترس، ناامنی است.
پاسخ:
: من حسادت را نوعی خشم درونی میدانم که در افراد مختلف با دوزهای متفاوت بروز داده میشه .. که صد البت نباید نادیده گرفته بشه .. چون یک ماهیت منفی دارد و بازتاب جالبی نخواهد داشت!
دلارام خانم چرا جواب ندادین به پیامم . من حرف بدی نزدم ..
پاسخ:
: تو کز خاموشی‌ام فهمی نداری ... چه خواهی فهم کردن از کلامم ؟ موفق باشید
گوچک
پاسخ:
: گویئچک ؟! :)
1- خب دختر خوب شما که هنوز کامنت‌هات بسته‌ست!! چه جوری کامنت بذاریم خب؟؟ :)
بعد اینکه اگه میخوای دقیقن همون متن رو بذارم برام بفرستش. اگرنه که خب با همون مفهوم دوباره برات کامنت بذارم (البته هروقت باز شد! :)

2- ماشالله حتی جواب پیغامت رو تو کلوپ نمیتونستم بدم! نمیشه براتون پیغام فرستاد چرا؟؟

3- جمع دوستان؟!؟ من که هنوز تو کلوپ سرجمع یه دونه دوست دارم! و این یعنی هنوز به جمع دوستان شما اضافه نشدیم :)

4- اسمم رو گذاشتم جوجو، که بدونی سنس بدی نسبت به اسمت نداشتم که هیچ، اتفاقن خیلی‌ام می‌پسندیدمش... ;)
پاسخ:
: خب شما به آیدی مجازی اشاره فرمودین و حقیر هم در نهایت ارامش آمیخته به تندی پاسخی دادم.. برای دوری جستن از هر نوع برخورد و تشویش اذهان بود .. ممانعت از کامنت گذاری :) ... محبت فرمودی و کامنتی رو که مد نظرتون بود همینجا درپیامهام نوشتین ... و اعلام داشتین که میخواهید کامنت کنید در کلوب ... باز هم عرض میکنم کسی که متوجه اشتباهی میشه همیشه یک قدم جلوتر از کسی هست که اشتباهش رو قبول نداره و نمیپذیره .. لحن من نیز شاید تند بوده .. تند خو نیستم ولی در لفافه سخن و کادو پیچ شده عمق کلامم رو تزریق میکنم که در نوع خود ،کار پسندیده ای نیست .. زخم زیاد میزنم گاهی .. عذر خواهی میکنم
خوشا فصل بهار و رود کارون
افق از پرتو خورشید گلگون

زعکس نخلها بر صفحه ی اب
نمایان صد هزاران نخل وارون

دمنده کشتی کلگای زیبا
به دریا چون متر بر روی هامون

قطار نخلها از هر دو ساحل
نمایان گشته با ترتیب موزون

چون دو لشکر که ببندد خط زنجیر
بقصد دشمنی از بهر شبیخون

ملک الشعرای بهار
پاسخ:
: ممنونم
سلامی دوباره.
1- من هنوز نمیتونم کامنتی برای شما ارسال کنم. فکر میکنم گزینه‌ش رو محدود کرده باشین.
2- من برخلاف پروفایل‌های دیگه، تو پروفایل شما، چیزی برای کلیک کردن و اضافه کردن شما به دوستانم پیدا نمیکنم! خب لطف کرده و شما ادد کنین منو.
3- من به جوجو عادت کردم. میشه همون جوجو باقی بمونم؟؟ :)
پاسخ:
: پاسخ 1 : رفع و رجوع گردید .. پاسخ 2 : به روی دیده پاسخ 3 : خیر.!!!!! - خوشحال میشم کامنتهام رو با اسم خودتون دریافت کنم..
خوشا فصل بهار و رود کارون
افق از پرتو خورشید گلگون

زعکس نخلها بر صفحه ی اب
نمایان صد هزاران نخل وارون

دمنده کشتی کلگای زیبا
به دریا چون متر بر روی هامون

قطار نخلها از هر دو ساحل
نمایان گشته با ترتیب موزون

چون دو لشکر که ببندد خط زنجیر
بقصد دشمنی از بهر شبیخون
پاسخ:
: آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">