اشکِ انتظار
شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۱۳ ب.ظ
نازنین نگار از من خواسته ای به ضرباهنگ واژه ،
مرگ خزنده در روح مادر داغدار در عزا نشستهرا
تصویر کنم اما برای عظمت آوای انتظار و اشک مادر مگر واژه یاری میکند ؟
او که به چادرنمازی سفید و قاب عکسی به آغوش در
آستانه در، روی انتظار را کم کرده .. او که هیبت تو دار اش غرور به تاراج مردان و دلیران را شرمسار
میکند ... او که نحیف وجود خمیده اشیادگار جوانی به یغما رفته است.. و آنجا که باد نفس میکشد و بوی تن هزاران گل پرپر را بر فرقِ
چشمانش فرو میکند...!
پیرزن،سوز نگاه تو
مرا آتش زد جگر سوخته، بگذار خجالت
بکشد
آنچه از زنان به یاد دارم از دیرباز، لالایی
حزین بود به وقت وداع – خواب را اگر وداعی موقت بدانیدخترکان برای لعبتکان و
مادران برای دلبندانشان ..اما آنچه تو امروز خواندی ، وداع ابد بود که از ازل
گره خورداین شیهه مرکب سپیدعشق برتک
تک گیسوان درهم تنیده ات .. آنجایی که لاهوت درکف دستان ات گم شد..مادرم بگذار دستان ات را ببوسم و به قطره قطره خون قلم از انتهای جنون بنویسم.از آنجا که دَهشَت هیچ بنی بشری یارای یاد
آوردن اش نیست .میان خاک و غبار و آتشودود ..چون فرو ریختن کوهی عظیم مردی فرو غلطید .. جگرگوشه ای ، جگر پاره ..!!رگ غیرت قلم دستان
چروکیده ی توست مادر بخوان ، بخوان .. لالایی بخوان برای فرزند برومنداتکه سرزمین من ؛ دشت هزاران هزار آلاله
عاشق پرپر است..از لاله سرخ تر که نیست دل داغدیده ات که دل او نیز سیاه
پوش و داغدار است بخوان برای سیاه پوشه های دل لاله های نینوا گونه ات .. حزین بخوان و به سوز ... مادر جان !
پسرت در پی لالایی
تو برگشته
عقده بُگشا که دل
زار، خجالت بکشد
استخوانی و پلاکی
به تو برگرداندند
مدعی زین همه ایثار،
خجالت بکشد
گل پر پر شده،دامان
تو را خوشبو کرد
در هوایت گل و گلزار
خجالت بکشد
رگ غیرت قلم دست چروکیده
ی توست
بنویس عشق، که انکار،
خجالت بکشد
به شکوه و به جلال
تو قسم ای مادر حیرت از سبک و قرار تو خجالت بکشد
مادران شهدا اسوه ی صبرند،آری
صبر از این شیوه و
رفتار خجالت بکشد* دژخیم ..!! به حرمت اشک مادرت ، دست نگهدار ..!! این غرّنده شیر به زانو برزمین افتاده دست بسته را مادری اشک آلود چشم انتظار است..
۹۳/۰۱/۰۹