قاصدک..
شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۱۵ ب.ظ
منتظر بودم اما راستش نه امروز آن هم زمانی که غرقه در بحر یک ماهنامه فیلم ارسالی ، توسط یکی از دوستان عزیز در سایت کلوب ..دست و پا زنان و معلق، و علامت های سئوالی که به جای حبابها از ذهن میجوشد و میتراود...کتابی که از مسعود .م روان شید عزیز ، شاعر ، نویسنده و روزنامه نگار ارجمند به دستم رسید .به خط و امضا نویسنده و برگهایی زیبا در لای کتاب ..گفتن ندارد شدت ذوق و اشتیاقی که به همراه ارمغان آورد.. گویی که سالها منتظرم بودم ... با
کسب اجازه از مسعود عزیز، عود سازه کنم به ضرباهنگ نغز واژه های کتاب و
هوایی تازه کنم در این وبلاگ غبار گرفته به اشعاری که همچو الحان باربد
میلغزد به روح جسم " نه در غربت بزمی بود نه در ولایتِ مانوسِ کودکی هامان - انفرادی تقدیریکایک ما شاعران زندانی ست جهان شوراب ماستدر هر وهله که میگذردحتی پشت میله های بهشتما زندیق زندانیهم در ولایت خود بودیم که دزد بردهم در غربتی که لاجرم بهشت خواندیم اشاز پشت میله هایش ..تردید نمیکنمیکایک ما غریب می میریم" مسعود.م روان شیدپا نوشت : ( قصیر سخن دل آرام ) مرگ شعر نیست ، نقطه ی ناخواسته ای هست بر یک قصه ناتمامهمیشه نو قباست .. همیشه یکه تاز ..!
عمر باعزّتت جاودانه ، قلم ات نویسا .. شاعر...!
۹۲/۱۲/۰۳