نامه سرگشاده 2
دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۶ ب.ظ
صبای عزیز... نازنین نگار..
محاوره ای و سهل الوصول مینگارم این بار ، به قصد قربت !
از زبان تیز و تهدید آمیزم ! سخن راندی .. در عجبم به خدا..
کدام زبان تهدید؟؟ شاید نوشتار و لحن بنده در فضای صامت و بی احساس چنینهاله ای را بوجود آورده.. اما هیچ لحن تهدیدی و یا خدا ناکرده تحقیری
در نوشتار ، مد نظرم نبوده و نیست! بدین علت که فضای مجاز محدود و عاری از
احساس است گفتم زبان به گفتگو باز کنید اگر ...راحت میشوید
از این خوره ذهن...
از دار مکافات سخن راندی ! گرامی، بزرگوار آیا فکر نمیکنی که گفتن و شنیدن
،بسیاری
از سوتفاهمات را رفع میکند؟ قطعا و بی شک در مورد بنده سخت در اشتباهی.. و یحتمل به اشتباه انداختن ات !آرمانم ؛رسیدن هرچه زودترتان به این حس تلخ ِشیرین و و تبلور واقعیت باطنی است ..
اینجا نگاشتن را جسارت و بی باکی و رفتاری متهورانه از خویش نمیبینم
که به شدت
در انزجار از این عمل ام. منتظر شنیدن صدای تشویق و کف زدنهای حضار هم نیستم
که در پست قبل نیز این کار را با بستن نظراتم
به ثبوت رساندم
تنها مکانی ست که میتوانم نوشته هایت را
پاسخ گو باشم.. همین!
پ نوشت 1:
تاب عتاب بیهوده ؛ بی جرم و مکافات از کف صبر برون است ...
پ.نوشت 2 :
در نامه قبل چنانچه واگویه هایم بی علت دهن کج کرده اند
و منظور نظر را صحیح به
مقصد مقصود نرسانده اند... عذر خواهی میکنم..
۹۲/۰۹/۱۱