نامه سرگشاده 1
دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۵۰ ق.ظ
این پست مخاطب خاص خویش را دارد... دوست عزیزی به نام صبا برایم پیامی ارسال
می فرمایندکه متن یکی از پیامها را تایید
برای عموم زدم. دیگری به دلیل ارسال خصوصی
در صندوق محرمانه هایم موجود است
چنانچه اگر لازم شد، به روی دیده هم می
نهیم.
صد البت ، با استناد بر جمله مشهور آنکه
حسابش با همه پاک است و این حرفها..
آنکه ریگی به کفش ندارد طبیعتا از هیچ نمی هراسد..
علی الظاهر مدعی به داشتن اطلاعات وسیع
و گسترده و درخور هستند!!
حال
شاخ و برگ نمیدهم و اقتدا به ایجاز
کنم که سرچشمه شرنگِ این اطلاعات
( راست و دروغش بماند)*
از کی ؟ کجا؟ چرا ؟ و مهم تر از همه به چه نیت به ایشون رله شده تا به اینجانب
انتقال داده شود ... گفتن ندارد که برای شخص بنده بس مضحک و
خنده دار می آید
حکایت اندرون و پس پرده.. بس مضحک !!
و شاید هم همان مَهر و فریب زنانه ؛ که
نشئات گرفته از حسادتی نرم و لطیف و یا
احساسی سر خورده ؛ و شاید هم آخرین تیر ترکش یک مبارز باشد..
نازنین از که میگریزی ؟ از چه رو اینقدر
آشفته حالی ؟ این گریز به سودای ساحل از
ناخداست....تصوّرات کژتاب و ناسازگار تان
در زهدان کلمات، چون جنینی فربه و ناآرام
مدام لگد به روحتان میزند و پریشان میکنندتان ! از چه رو؟!
تمامی نوشتار ها ی توهین آمیخته از گذشته را نشنیده و ندیده گرفته بودم
.
که اینان نه از ضعف من ،نه از قدرت طرف
دعوی و نه از سیاست به ظاهر رفیقان
خوش رقص ! بلکه از اعتقادم به بخشش و چشم پوشی
و شاید سکوتی آمیخته
در بزرگ منشی، آموخته از مکتب مردان حق
، و استادان بزرگوار از خطای افراد بوده!
بگم؟ بگم؟ هایتان را بفرمایید .. مشتاق به شنیدنشان هستم..
قطعا.. من نیز داده هایی دارم...
من شمشیر از رو میکشم البته آنقدر بلند
طبع خواهم بود که فرصت به گفتار دهم.
عرض کردم ..دوست گرامی ...بانوی ارجمند.
.. شمایی که
نه مرا دیده ای ،
نه شنیده ای..
نه با من قدم برداشته ای
..
هم کلامم نشده ای ...
هم سفره ام نگشته ای
آن هم با کیلومترها فاصله !! صد در صد دور و مجازی
..!
قضاوت کردن بیشتر لطمه و توهین به شخصیت خودتان
است تا من!
لهجه صریح شما بماند به وقت دیدار...نکوتر
آن است که با من به زبان مراوده و زنده سخن بگویید ..
البته مباد که حرف و سخنم بوی
تهدیدو توهین به خود بگیرد .. خیر!!
شجره نامه برایت میگشایم ..لازم به گفتن نیست که منتظر دیدن شرمندگی هیچ کسی نیستم و نخواهم بود.اما شکی هم در آن نیست...
بازیچه شدن به خاطر هیچ !! ؟ از شما بعید
بود..
به زبانی بس ساده ، دوستانه و صریح نوشتم که مقبول افتد.زیرا دل نوشته نیست که ازاستعارات وسیع واژه هایم در دایره کلمات رقصان بهره جویم. احتیاجی به طمطراق ویال و کوپال نیست.. گرز و پتک هم بماند برای بدخواهان ..که من ، نامه سرگشاده را برای سربسته نگارهای
یک دوست نوشتم..
پ.نوشت :از دوستان و بزرگوارانی که اکثرا مطالب رو میخونن پوزش میخواهم بابت بستنگزینه نظرات .چنانچه تایید نزنم ؛ بی ادبی از جانب من خواهد بود ولو اگر انتقاداز شخص بنده باشد . و اگر تایید کنم احتمال بسط و گسترده شدن دامنه سوتفاهمات میرود. ولشگر کشی و یار فزونی و چه بسا بازار گرمی انگاشته می شود.که ممکن است از مسیر حقیقی دور گشته و چونان بارقه بروی هیمه خشک دوستی..علاقه دارم در یک میز گرد دو نفره با این بانوی عزیز به گفتگو بر خیزم.اختصار* بانوی ارجمند. صراحت و جسارت گفتارتان محترم... انکارش نمیکنم. اینکه چندین باره به کلبه ام منت نهاده اید نشان از علاقمندی به الفت و دانستن ناگفته ها و چیدن پازل ذهنی خویش هستین . خود را ملزم به هدایت شما در این خصوص میدانم و با کمال میل و رغبت به تمامی پرسشهایتان در نهایت صدق و راستی پاسخگویم و دوباره استناد میکنم به حساب پاک و بی باکی !لطف کنید شماره تماسی در صندوق خصوصی ام ارسال بفرمایید تا به منطقی قاطع متوجه اشتباهاتتان سازم.که در غیر ؛ پیامی خصوصی را پاسخگو نخواهم بود ( واژه ها در دنیای مجاز گنگ و بی روح اند !یارای بیان حقیقت نیستند .. بانو ) و چنانچه در خواست را بر نتابین..گفتارتان را ضمیمه بر تناقض در رفتار نموده و در بایگانی مسکوت رخصت به خلودن افکار و تفکراتم را نخواهم داد..
۹۲/۰۹/۱۱