خرابات مجازستان..
سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۲۹ ب.ظ
بر باد میدهم هر آنچه را که تا بدین لحظه
نوشته ام ...
منی که آغاز را نه می دانم، نه می شناسم..
فقط معلوم است که جملگی ، ادامه ای هستیم
که پایان را نمی دانیم
و..اینجا آن داستانی نیست که توی خیالات
قبل از خواب توی رخت خواب رسم می کنیم
و با آن به خواب می رویم.این دنیا واقعی
است. درست مثل زخم هایی که بر پیکره
می افتد..جور مرموزی ، درد را نیاز شده
ام ..عزم راهی دور در بی زمانی فکرهای کال..!
و پایانش،خوابی عمیق......
گلویم پر شده از فریاد های سال خورده ای
که اگر رهایشان کنم می میرند
مشتم را اگر باز کنم دستان خالیم رو می
شود
و دستان خالی مشت های خوبی می شوند یا شاید
خوب مشت می شوند!
پ . نوشت:
در میان میان ِ دفتر شعر های من ، یک غزل عاشقت شد..! نگاه تو مطلع .. مرگ من مقطع ..
۹۲/۰۴/۲۵
مطالب زیبا و با احساسی دارید
موفق باشید :-.)