مسیر...!
شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۴۳ ب.ظ
باید بروم رفتن آغاز زیستن است.اما مجبور نیستم با کسی رقابت کنم.یا از کسی
بهتر باشم.نیازی به احترام بیرونی یا تایید شدن ندارم.من ،! هستم واین به
اندازه کافی شگفت انگیز وزیبا هست اگر درگیر وحاشیه ها نشوم.سبک زندگی می
کنم.چون برگ بر روی اب.نه چون سنگ که غرق شوم در زندگی نه چون خاشاک که با
هر موج فروروم وبرون آیم...
پ.نوشت : یادت بماند. آن نی که روحمان را تسکین می دهد، همان چوبی است که درونش را با کارد خراشیده اند
۹۱/۰۹/۰۴
بیخودی نیست که... درونش را با چاقو خراشیده اند!