سرنوشت
پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰۱:۴۲ ب.ظ
گاهی سرنوشت مثل طوفان شنی است که مدام تغییر جهت می دهد.
تو تغییر جهت می دهی اما طوفان شن تعقیبت میکند. دوباره بر می گردی اما طوفان خودش را با تو مطابقت می دهد.
بارها و بارها این حرکت را تکرار می کنی مثل رقصی شوم با مرگ درست قبل از رسیدن سپیده دم.
چرا؟
چون این طوفان چیزی نیست که از دوردست بیاید چیزی که
هیچ ارتباطی با تو نداشته باشد. این طوفان تویی. چیزی درون توست. پس تنها
کاری که از تو بر می آید تسلیم به آن است.
بستن چشم هایت و گرفتن گوش هایت تا شن ها درون آن ها نرود و راه رفتن در میان آن قدم به قدم .
آنجا نه خورشید است نه ماه نه جهت نه حس زمان. فقط شن سفید نرم چون استخوان های آسیا شده ی چرخ زنان برخواسته به آسمان.
۹۰/۰۶/۳۱
از کف مصلحتم واژه پرید
یاد آن خاطره ی .... بخیر
بی وفا پرده دری ها تا چند