راز و نیاز
پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۸۹، ۰۱:۰۹ ب.ظ
سکوت
... سکوت..... سکوت... آآآآآآآآآآآآآه فضایی محدود به زمان ، در ابعادی به وسعت ذهن تهی مان . جایی که حس ,
وجود دارد یا ندارد . فکر شاید انبوه باشد ، شاید هم نباشد . سکوت همواره
پر معنا تلقی شده است ولی شاید خستگی و رخوتی چند بیشتر نباشد خسته از
کلام ،خسته از انسان . خسته از تصاویر ،خسته از هرچه ما را به چیزی پیوند زند ..! پیوندسکوت محزونم به وجود سرشارِ توست.. نازنینم!در این سکوت محضِ خیال ، در اتاق خودم با ساز دلم سخن میگویم.عجب زیبا میشکنی سکوت این دل زنگار گرفته را من زخمه میزنم و تو می نالی ، میگویی و میشنوم.. اما من نمیگوییم که با دل میسرایم. با دلم میگویم میگویم .. میگویم و میگویم ونقش میزنم تورا
میان حجم بی ثبات خیال هایم.و عجیب برایم ستودنی ست
که در کشاکش این روزهای هفت رنگ تو رنگ عوض نکرده ای
و من مغرورانه به تو میبالم .یادگار روزهای لاجوردیِ دل آرام!
۸۹/۰۸/۰۶