وارونه شده است دنیای امروزم.
دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۸۹، ۰۸:۳۴ ق.ظ
چقدر دلم میخواهد از نو ، دوباره نقشه خوشبختی هایم رو روی کاغذ بنویسم انقدر بنویسم تا خوابم ببرد از خوشی هایی بنویسم که خیلی ها منتظرش هستندو فرش قرمزپهن میکنند سر راهم وقتی دلم به رقص در می اید// کارناوالی پر سر و صدا قاطی پاتی که کسی دلش نمیخواهد ساکت بنشیند و عقده هایش را خالی نکند!کاش یه جوری میتونستم فیلم زندگیمو فلش بک کنم به جاهای خوبش برسم اونجایی که اشکهام و بغض های ترکیده ام هیچ کاره ترین آرتیست دنیای وارونه ام هستن. کاش میتوانستم تمامی این روزهای لعنتی رو از حلقوم زندگیم بیرون بکشم و تمام روزهای سگی رو تف کنم تو صورت اونی که دوست دارم یک شب دارش بزنم و جان کندنش رو دل سیر نگاه کنم.زل بزنم توی چشماش و با یک بیرحمی ظریف و زنانهو شیرین سرم رو بیارم جلو صورتش لبخندی موذیانه رو چاشنی لبهاش کنم تا اون لحظه که فریاد بدرود تا ابد رو برای همیشه پشت سکوت معنی دار روح معصوم ِ زخمی کشف بشه ..صبر کن!! کمی سخته برام که قلمم برقصه و دلم هنوز بدلکار قاصدکهای خبر رسان باشهپ.نوشت : هی رفیق!! دارم میرسم آخر خط. باید از نو شروع کنم.. دوباره از خودم شروع کنم . دشنه ات رو بردار دختر و محکم فرو کن تو چشم احساساتت تا جایی که قدرت داری... بیرحمانه بزن/
۸۹/۰۶/۰۸