شروع دوباره ، تولدی دیگر!
جمعه, ۶ فروردين ۱۳۸۹، ۱۲:۱۳ ب.ظ
هنر بندبند وجود آدمی را میگسلد اگر همنوا نگردد با شیرازه اصیل آدمی!
آنجا که دیگر بسته بال و پر احساس در تشویشی از بودن یا نبودن!
باید آغاز کرد شوری دوباره را برای افروختن احساسی ماندگار
شاید تا تمامی آرزوهای محال راهی نباشد
شاید خسته میشود کبوتر خستگی ناپذیر یک عمر درتمنا بودن وانتظار!!!
بایدر راهی جست باید افروخت شعله ای در ظلمات تا بشکافد ژرفای خیالی بس مبهم را!
افقی از نور و روشنایی در مسیر چینشی دوباره بر تکامل
تکاملی سرشار از حس زیبایی شناسی ودرک چیستی هنر؟!
اینک میتوان به تجلی نشاند طلب احساسی لطیف توام با شوری وزین را!
شوری در آفرینش وخلق اثری ماندگار تا آنجا که جوابگوی درکمان از هستی است!
تا آنجا که سیراب گرداند پیمانه رضایت روح در پی خلقت اثری جاودان...
اینجاست که باید به بزم ولادتی نشست!
تولدی برای
بودن
ماندن
و
جاودانه شدن...
۸۹/۰۱/۰۶