اینگونه که دوستت میدارم.
يكشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۸۶، ۰۲:۱۳ ق.ظ
سرگذشت من،،!
آبی که از سر گذشت
بود!
خواب هایی دو نفره
که تعبیرش تو نبودی...
حالا....
روی هر قابی دست می
کشم تو ظاهر می شوی
پشت هر چراغی می رسم
تو سبز...
-------------------------------------------------------------
حکایت باران بی امان
است
این گونه که من
دوستت می دارم .
شوریده وار و پریشان
باریدن
بر خزه ها و خیزاب
ها
به بی راهه و راه
ها تاختن
بی تاب ٬ بی قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته
دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بی قرار
است
این گونه که من دوستت
میدارم" شمس لنگرودی "
۸۶/۰۸/۱۳