پراکنده نویسی های دل آرام- 1
شنبه, ۸ مهر ۱۳۸۵، ۱۲:۵۵ ب.ظ
دل انتظار کِش انگار محکوم است به فنا ، به انتظاری عبث.. چاره چیست؟فدای تو ! باید تحمل کرد برای تو! تحمل کرد و دم نَزَد ، دم نزدومُرد،مرد و اُفتاد به پای تو ...اتوبوس عشقت در ایستگاه قلبم توقف نکرد زیراتنها مسافرش ، دل رسوای بدون بلیط من بود...دربست ،بیا بالا............................................................................................................وقتی رانندهء اتوبوس بلیط هواپیما را به من برگرداند، با اشاره گفت:فقط ده تومان.روی کتیبهء همان اتوبوس نوشته ای خواندم که شخصیت را ارائهءبلیط میدانست.درون گلدان هوس ، گل پژمرده ای دیدم که پرپرشده اش روزگار مرا میمانست.
۸۵/۰۷/۰۸