دوست
جمعه, ۲۶ خرداد ۱۳۸۵، ۰۷:۰۶ ب.ظ
میدانی نازنین.. دلم یک دوست میخواهد. یک دوست واقعی. یک سنگ صبور...دوستی که حرفهامو گوش بده و حرف نزنه!آخه میدونی غمها دیگه بدجور تلمبار شده اند روی دلم ... میترسم روزی سر ریز شوند... بنشینم و برایش حرف بزنم...بگم...بگم...انقدر بگم تا سبک شم... و اون فقط گوش بده و نهایت امر بغلم کنه سرم رو بچسبونه به سینه اش و فشار بدهسرشو خم کنه و پا به پای من در یک سکوت سرشار از مهر اشک بریزه... همین!
۸۵/۰۳/۲۶